شعر میان خورشیدهای همیشه (شبانه) | دکلمه ، متن ، معنی و تحلیل شعر

۱- دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان

۲- زیبایی تو لنگری است با صدای احمد شاملو

3- کلیپ دکلمه شعر

4- تفسیر شعر میان خورشیدهای همیشه

5- متن شعر

6- معنی لغات شعر

دکلمه شعر

دانلود فایل صوتی دکلمه شعر میان خورشیدهای همیشه (شبانه) با صدای استاد محمدعلی حسینیان

زیبایی تو لنگری است با صدای احمد شاملو

کلیپ دکلمه شعر 

به زودی …

تفسیر شعر میان خورشیدهای همیشه

شعر عاشقانه میان خورشیدهای همیشه که شاملو در مصرع “زیبایی تو لنگری است” زیبایی معشوق را مانند لنگری می داند که کشتی عاشق را متوقف می کند و بدون بالا کشیدن لنگر توان حرکت نیست. شاملو عشق را نشان آزادی و رهایی از هر ظلم و ستمگری می داند. در سرزمینی که آزادی نیست، عشق هم نیست. مصرع “نگاهت شکست ستمگری است” به همین معنا اشاره دارد. وقتی که نگاه زیبای عاشقی پدیدار می شود زمانی است که ستم ستمگر از میان رفته است. هر چند شاعر می گوید که قبل از این عشق و آزادی شاعر آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم ولی با دیدن زیبایی نگاه معشقوق که امید فردای دیگری را می دهد مسیرش را تا رسیدن به آزادی ادامه می دهد.

متن شعر میان خورشیدهای همیشه (شبانه)

میانِ خورشیدهایِ همیشه
زیباییِ تو
لنگری‌ست ــ
خورشیدی که
از سپیده‌دمِ همهْ ستارگان
بی‌نیازم می‌کند.

نگاهت
شکستِ ستمگری‌ست ــ
نگاهی که عریانیِ¹ روحِ مرا
از مِهر
جامه‌یی کرد
بدانسان که کنونم
شبِ بی‌روزنِ هرگز
چنان نماید که کنایتی² طنزآلود³ بوده است.

و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگری‌ست ــ

آنک چشمانی که خمیرْمایۀ⁴ مِهر است!
وینک مِهرِ تو:
نبردْافزاری⁵
تا با تقدیرِ خویش پنجه در پنجه کنم⁶.

□

آفتاب را در فراسوهایِ افق پنداشته بودم.
به جز عزیمتِ⁷ نا به هنگامم گزیری⁸ نبود
چنین انگاشته⁹ بودم.

آیدا فسخِ¹⁰ عزیمتِ جاودانه بود.

□

میانِ آفتاب‌های همیشه
زیباییِ تو
لنگری‌ست ــ
نگاهت
شکستِ ستم‌گری‌ست ــ
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگری‌ست.

احمد شاملو – شهریور ۱۳۴۱

معنی لغات شعر:

1- عریانی: برهنگی، عوری، لختی ≠ پوشیدگی، مستوری

2- کنایت/kenāyat/: = کنایه . مقابل صراحت . کلامی که بر غیر موضوع له خود که از لوازم او باشد دلالت کند. ج ، کنایات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پوشیده سخن گفتن و سخن پوشیده و به اصطلاح چیزی را به چیزی در ذهن تشبیه کرده اسم مشبه را نهی داشته نام مشبه ٌبه مذکور ساختن . مثال آن :
لولو از نرگس فروباریده گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد.
یعنی معشوق رنجیده شد و اشک از چشمانش فروباریده رخساره را آب داد و از دندان روح پرور،لب خود را مالش داد

3- طنزآلود: تمسخرآمیز، طنزآمیز، طیبت آلود، فکاهی، هزل آلود ≠ جدی، تراژدی

4- خمیرمایه/xamirmāye/: جوهر، جوهره، خمیره

5-  نبردافزار: افزار نبرد . ابزار نبرد

6- پنجه در پنجۀ کسی کردن: پنجه در پنجۀ کسی داشتن و افکندن ؛ با او ستیزه کردن . مبارزه کردن با کسی :
حیرت وصل تو چون دست و دل از کار ببرد
پنجه در پنجۀ خورشید توانم کردن .

7-  عزیمت/’azimat/: [قدیمی] قصد؛ آهنگ . حرکت کردن به‌سویی؛ سفر کردن . حرکت، رحیل، سفر، کوچ

8- گزیر/gozir/: چاره ، علاج .

9- انگاشته/’engāšte/: تصورشده؛ پنداشته.

10- فسخ/fasx/: (حقوق) بر هم زدن معامله؛ باطل کردن پیمان یا بیع . [قدیمی] باطل کردن؛ نقض کردن.