غزل 40 حافظ با المنة لله که در میکده باز است آغاز می شود. وزن غزل المنة لله ، مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. شرح و تفسیر برگرفته از کتاب شرح سودی بوسنوی بر حافظ ترجمه دکتر عصمت ستارزاده می باشد. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 40 حافظ استفاده کنید.
آموزش لحن دکلمه |
مشاوره رایگان فن بیان |
نقشه راه فن بیان |
---|
به جای
خواندن درباره فن بیان
بیا و عملی تمرینش کن!
همین حالا شروع کن!
آنچه در ادامه می خوانید:
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی غزل و لغات
متن غزل 40 حافظ
اَلْمِنَّةُ لِلَّهْ که درِ میکده باز است
زان رو که مرا بر درِ او رویِ نیاز است
خُمْها همه در جوش و خُروشند زِ مستی
وان مِی که در آن جاست حقیقت، نه مَجاز است
از وی همهْ مستی و غرور است و تَکَبُّر
وَز ما همهْ بیچارگی و عَجْز و نیاز است
رازی که بَرِ غِیْرْ نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او مَحْرَمِ راز است
شرحِ شِکَنِ زلفِ خَم اندر خَمِ جانان
کوتَهْ نَتَوان کرد که این قِصِّهْ دراز است
بارِ دلِ مجنون و خَمِ طُرِّۀ لیلی
رُخْسارۀ محمود و کفِ پایِ اَیاز است
بردوختهام دیدهْ چو باز از همهْ عالم
تا دیدۀ من بر رخِ زیبایِ تو باز است
در کعبۀ کویِ تو هر آن کس که بیاید
از قبلۀ ابرویِ تو در عینِ نماز است
ای مجلسیان، سوزِ دلِ حافظِ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گُداز است
دوست دارم روی انسانها تاثیر بگذارم
هیچکس
با فن بیان عالی
به دنیا نیامده!!
فقط باید یاد بگیری!
همیشه فکر میکردم سخنور خوبی هستم
تُن صدایم پایین بود و این اذیتم میکرد
دوست دارم روی انسانها تاثیر بگذارم
همیشه فکر میکردم سخنور خوبی هستم
هیچکس با فن بیان عالی به دنیا نیامده!!
فقط باید یاد بگیری!
دکلمه غزل 40 حافظ
دکلمه غزل المنة لله که در میکده باز است با صدای استاد محمدعلی حسینیان
شرح و تفسیر غزل 40 حافظ
المنة للَّه که در میکده باز است
زان رو که مرا بر درِ او رویِ نیاز است
اَلْمِنَّةُ لِلَّهْ: منت خدایراست؛ سپاس خدا را. خدا را شکر
میکده: [ م َ / م ِ ک َ دَ / دِ ] میخانه، شرابخانه
معنی بیت: چون که نیاز و حاجت ما به باده گساری و میگساری در میخانه برآورده می شود خدا را شکر که میخانه ها باز شده است
خُمْها همه در جوش و خُروشند زِ مستی
وان مِی که در آن جاست حقیقت، نه مَجاز است
خُم: ظرفی سفالین یا گلین و بزرگ که در آن آب و دوشاب و سرکه و شراب و آرد و مانند آن کنند
جوش و خروش: مراد جوشیدن و غل غل کردن شراب در خم است
مِی: شراب
مَجاز: استعمال کلمهای در غیر معنی حقیقی خود که از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد
معنی بیت: ظرف باده معرفت سالکان و رهروان راه حق به جوش آمده است و شرابی که در آن است شراب معرفت حقیقی است نه شراب انگور که سودای باطل برمی انگیزد
رازی که بَرِ غِیْرْ نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او مَحْرَمِ راز است
بَرِ غِِیْر: نزدیک غریبه، کنار بیگانه
دوست: یار، رفیق یکدل و یکرنگ
معنی بیت: سر و رازی که به کسی نفته ایم را به یار و محبوب می گوییم که او محرم و سرنگهدار است.
شرحِ شِکَنِ زلفِ خَم اندر خَمِ جانان
کوتَهْ نَتَوان کرد که این قِصِّهْ دراز است
شَرْح: بیان، توضیح
شکن: [ ش ِ ک َ ] چین و شکنج و تا. چین زلف یا جامه را گویند مانند شکن زلف و شکن جامه
زلف: [ زُ ] موی سر. گیسو . فارسیان زلف بالضم ، بمعنی موی چند که بر صدغ و گرد گوش روید و مخصوص محبوبان است استعمال کنند و این مجاز است از جهت سیاهی
خم اندر خم: [ خ َ اَ دَ خ َ ] (صفت مرکب ) پیچاپیچ . پیچ درپیچ
کوتَه: مخفف کوتاه
دراز است: طولانی است، مُفَصَّل است، مشروح است مبسوط است
معنی بیت: داستان عشق و عاشقی و توضیح و بیان زیبایی گیسوی تابدار معشوق که دلربای عاشقان بسیاری است طولانی است در این مجال نمی گنجد
بارِ دلِ مجنون و خَمِ طُرِّۀ لیلی
رُخْسارۀ محمود و کفِ پایِ اَیاز است
مجنون: لقب قیس بن ملوح است که از بنی جعده بود. از شدت عشق لیلی دیوانه شد و بدان جهت مجنونش خواندند.
گفت با لیلی خلیفه کاین تویی
کز تو شد مجنون پریشان و غوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خامش چون تو مجنون نیستی (مولوی)
خَمِ طُرِّۀ لیلی: دستۀ موی تابیده در کنار پیشانی لیلی
رخساره: [ رُ رَ /رِ ] (اسم مرکب ) رخسار. روی و صورت و چهره و سیما
محمود: سلطان محمود. [ س ُ م َ] (360 ـ 421 ه . ق) مقتدرترين پادشاه سلسله غزنوى و واسطه عقد اين خاندان بود. وى در سال 387 ه . ق به حكومت رسيد و تا سال 421 ه بر اريكه قدرت بود. شخصيت تاريخى محمود در زمان حياتش كم كم به اسطوره پيوند مىخورد و حكايات افسانه مانند به او نسبت مى دهند. مرگ محمود نيز چون قهرمانان اسطورهاى بيان شده است كه نشسته جان مىسپارد. به اين دليل در نزد شعراى عارف شخصيتى متعالى يافته است. مخصوصا دلبستگى او به غلام ترك زادهاى به نام ابوالنجم اياز (وفات 449) دستاويزى شد براى شعراى عارف و صوفيان شاعر كه با توسعه و تحول اين داستان شخصيت آن دو را مظهر عاشق و معشوق و طالب و مطلوب عرفانى بدانند. آنگونه كه تاريخ روايت مىكند، غلام ترك زادهاى بنام اياز فرزند اويماق نزد پادشاه مقتدر غزنوى محمود بن سبكتگين، محبوبيت ويژه داشت و داستان اين محبوبيت در سراسر حكومت شاه غزنوى گسترش يافته و زبانزد خاص و عام گشته بود. بعد از مرگ محمود شهرت اين داستان بيشتر شد و جايگاه رفيعى در ادبيات غنايى و عرفانى فارسى پيدا كرد.
ایاز: آیاز. آیازاویماق . نام غلام محمودبن سبکتکین . این غلام برای کثرت فِراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود
معنی بیت: دل مجنون به خاطر تاب زلف پیشانی لیلی در فراق عاشقی می سوزد همانطور که ایاز روی چشمان سلطان محمود جای دارد و محبوب و معشوق اوست. حاصل کلام آنکه سلطان هم که باشی عاشقی از جنس نیاز و دلبری از جنس ناز است.
بردوختهام دیدهْ چو باز از همهْ عالم
تا دیدۀ من بر رخِ زیبایِ تو باز است
دیده بردوختن: چشم پوشیدن، صرف نظر کردن
باز: پرنده شکاری . برای اینکه باز را دست آموز کنند چنین می گویند که که پلک چشمان او را می دوزند و بعد از چند روز قسمتی از چشمش را باز می کنند و در کف دست به او غذا می دهند. هر روز شکاف چشمش را بیشتر باز می کنند و به همان منوال به او غذا می دهند و به این روش باز را دست آموز می کنند.
معنی بیت: مانند باز دست آموزی که پلک هایش را می دزوند از زمانی که چشم من به صورت زیبای تو افتاده است دنیا برایم تیره و تار شده است و از دنیا بریده ام.
در کعبۀ کویِ تو هر آن کس که بیاید
از قبلۀ ابرویِ تو در عینِ نماز است
کَعْبِه: خانه خدا
قِبْلِه: حکم خداوند
نَماز: جهتی که هنگام نماز خواندن به آن رو می کنند.
معنی بیت: کوی تو، کعبه و ابروانت قبله نماز عاشقان است.
ای مجلسیان، سوزِ دلِ حافظِ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گُداز است
سوز: ای دوستان، غم عشق و فراق یار من را فقط شمع می داند که مثل من در حال سوختن و آب شدن است.
مسکین: [ م ِ ] درویش و آن که هیچ ندارد یا آنچه در آن کفایت او شود نداشته باشد یا آن که او را فقر از حرکت و قوت بازداشته باشد. گدا. گدای بینوا.
سوز و گداز: [ زُ گ ُ ] سوزنده و گدازنده . سوختن و گداختن . التهاب و سوزش . رنج و عذاب . بی تابی و بی قراری
گُداز: از مصدر گداختن به معنای سوختن و آب شدن
معنی بیت: شراب تلخی که عارفان آن را مادر همه بدی ها و پلیدی ها نامیده اند برای ما از بوسه دختران هم شیرین تر و لذیذتر است.
2 Comments
خوانش و صدای دلنشینُ دلنواز 👏🏻
هزار بار گوش کردم هر بار بیشتر دوست داشتم …❤️
🎶🎶🎶❤️❤️❤️❤️❤️