اصول مناظره و مجادله مقدمه اي است براي ورود به موارد ذهني سخنوري و نه موارد ساختاري فن بیان و فن خطابه. به اين منظور از كتاب مشهور شوپنهاور استفاده مي كنيم. علت استفاده از کتاب مشهور شوپنهاور این است که كمك بسياری به روند منظم و منسجم بحث مناظره با ابزار جدل مي نمايد.

..

..

 كتاب هنر هميشه برحق بودن كه نوشته شوپنهاور بزرگ مي باشد. بزرگ بودن از باب جسارت شوپنهاور در بيان انديشه ناب است كه اين خاصيت همه فلاسفه بزرگ دنيا مي باشد. تمامی فیلسوفان بزرگ تاریخ چنین کرده اند و هر خطری را برای بیان اندیشه ناب به جان خریده اند. همچنین اهميت تاريخي شوپنهاور، جدي قلمداد نمودن انديشه و به نوعي مقامي قدسي قائل شدن براي فلسفه است.

موضع فيلسوف ما با توجه به تقابل او با اساتيد دانشگاهي و علي الخصوص با هگل که خود از فلاسفه بزرگ مدرن است، ضد سوفيسم است. اما جالب اين جاست كه در كتاب مورد نظر اتفاقا روش هاي سوفسطاييان را مورد توجه در بحث و مناظره قرار مي دهد كه بايد در جاي خود روشن شود.

 

کتاب-هنر-همیشه-بر-حق-بودن

 مطالب مرتبط : 

کلاس آموزش مناظره و جدل

 البته بايد گفت كه در فن مناظره و مجادله جهت تفوق و پيروزي بر حریف راهي به جز استفاده از روش هاي سوفيستي وجود ندارد. برخي معتقدند كه فيلسوف بزرگ ما چون براي جلوگيري از انحراف فكري در بحث با كساني كه آنان را سوفسطايي معاصر خود مي داند راهي به جز استفاده از روش هاي خود آنها نمي بيند. شوپنهاور در کتاب هنر همیشه بر حق بودن سی و هشت راه پيشنهادي ارائه مي كند تا بتوانیم در بحث موفق شویم و دچار انحراف در تفكر و حقيقت خود نشويم كه بايد به بررسي در اين خصوص بپردازيم.

شايد استاد تلاش كرده در اين كتاب به زبان غيرمستقيم و با پرده پوشي حقيقتي را مطرح كند. چرا كه گفتن چنين روش هايي، آن هم به صراحت، دور از انتظار ما از چنين شخصيتي است. فیلسوف بزرگ طرف مناظره و جدل را خصم مي نامد. استفاده از واژه خصم در این مورد با دقت صورت گرفته است به اين منظور كه نه دشمن است و نه دوست، اما چون موضع دارد و از جهت ايده و نظري در تقابل است، پس خصم ما در آن لحظه تلقي مي شود.

 

آموزش مناظره

 مطالب مرتبط :

مناظره در سخنرانی قسمت دوم

مناظره در سخنرانی قسمت سوم

واقعيت اين است كه توصيه هاي وي در مورد اصول مناظره و مجادله ماکیاولیایی است و بدان معنا است كه فقط غلبه مهم است و شيوه آن اهميتي ندارد. تمام تلاش او اين است که فرد طرف بحث بي آن كه به درستي يا نادرستي حقيقت بيانديشد، از آن دفاع جانانه نموده و به پیروزي برسد و خصم خود را شكست دهد. اين همان اتفاقي است كه سقراط، شهید شهیر راه اندیشه و تفکر، به بيان افلاطون با آن مبارزه مي نمود. در واقع سقراط با سوفسطايياني كه در قبال گرفتن اجرت، هر راستي را ناراست و هر ناراستي را راست جلوه مي دادند به تقابل برخاسته بود و آنان را به فساد متهم مي كرد.

 دقيقا بر اساس همين برخورد تاريخي با سوفيسم است كه حتي امروز در بحث هاي عادي در ميان مردمان معمولي به لحاظ انديشه اي هم هرگاه معلوم مي شود كسي از مدار حقانيت خارج شده است و همچنان به بحث ادامه مي دهد، ديگران به او تذكر مي دهند كه سفسطه نكن. او را در بحث خطاكار و منكر حقيقت تشخيص مي دهند. سفسطه واژه اي تحقيرآميز در بحث است، در حالي كه اساس كشف حقيقت از مسير سفسطه ميسر خواهد بود و متفكر در نهاد انديشه اي خود به سوفسطايي انديشيدن سوژه مورد نظر بايد بپردازد تا بتواند كشف مجهول نموده و به گزاره دقيقتري دست يابد.

 

آموزش اصول و فنون مناظره

 مطالب مرتبط :

نقشه راه فن بیان

نقشه راه سخنرانی

آنچه سقراط به نقل از افلاطون به عنوان روش كسب حقيقت مطرح مي كند؛ استفاده از سوال و جواب صادقانه و بررسي دقيق پاسخ سوالات مطروحه مي باشد كه همانا ديالكتيك است. دیالکتیک در تاريخ انديشه همواره معاني متعددي داشته و مقاصد گوناگوني را دنبال كرده است، به طوري كه ديالكتيك نزد افلاطون استفاده محض و مطلق از عقل و بدون راه يابي احساس براي كشف حقيقت و يا همان معرفت است كه از آن به عنوان حقيقت ناب نام مي برد بي آنكه قابليت اثبات و يا انتقال هم داشته باشد يا نه.

اهميت دیالکتیک افلاطونی به صرف درستي و راستي آن است و اين گونه قطعيت و اعتبار مي یابد. ديالكتيك در تبيين ارسطو به رويارويي و يا تقابل دو رويكرد مفهومي مي رسد و جدل معنا مي شود كه همان منطق گفتماني به خود مي گيرد كه البته نيت صاحبان نظر در منطق ارسطويي از اهميت خاصي برخوردار است.

در بين انديشمندان قرون وسطا كه بخش غالب آنان متكلمان هستند، معادل منطق در نظر گرفته مي شود كه بر اساس موازين اصول انديشيدن و با جلوگيري از ورود انحراف و يا خطاي تفكري مصداق مي یافت كه همه اين موارد حاكي از گونه گوني اين مفهوم در سير تاريخ فلسفه است.

 

نظر شوپنهاور در مورد مناظره

مطالب مرتبط :

کتاب مذاکرات

جالب آن است که دیالکتیک امروز به نوعي معادل سخنوري و سخنراني فهم مي شود. اما به هر حال تعريف ديالكتيك درانديشه سقراطي معناي دقيقتري به خود مي گيرد كه همان تحقيق صادقانه به وسيله سوال و جواب و مباحثه مي باشد. سقراط بزرگ خود را مامای حقیقت می داند که حقیقت را از خلال این پرسش ها و پاسخ ها سزارین می کند.

پر واضح است كه آن چه سوفيسم بدان مشهور و بدنام گشته در حقيقت نوع نتيجه اي بوده كه قصد انتقال آن را به روش سخنراني داشته و روش رسيدن به نتيجه نزد همه انديشمندان يك رويه معين دارد.

 

سقراط مامای بزرگ حقیقت

 

البته درست است كه هدف اصلي سخنوري و سخنرانی، اقناع و ترغيب و تهییج مخاطب است و طبعا قابليت بررسي انتقادي يك پديده را ندارد اما كارآمدترين روش انتقال نتيجه ديالكتيكي يك امر، همانا سخنوری و سخنراني است كه از مسير مناظره و به تقليل معنا مجادله مي گذرد.

سوال اصلي اين جاست كه چگونه مي توان بدون در نظر گرفتن درستي يا غلطي نتيجه ذهني به دفاع جانانه و همه جانبه از آن پرداخت و صرفا با هدف غلبه بر خصم از شيوه هاي سوفيستي مجادله استفاده نماييم؟ آيا شوپنهاور هم با توجه به موضع ضد سوفيستي خود همان اشتباه را مرتكب مي شود؟

ترویج و تبیین روش های سوفیسمی در کتاب هنر همیشه بر حق بودن عیان و واضح و آشکار است. چگونه می توان بین موضع ضد سوفیسمی شوپنهاور و کتاب هنر همیشه برحق بودن ارتباط برقرار کرد؟ اگر ما بدون توجه به نظر خصم فقط در پي رد نظر او باشيم از فضيلت فاصله نمي گيريم؟

 

مناظره و سوفیست

 در مناظره و مجادله جهت توفق و پیروزی راهی به جز استفاده از روش های سوفیستی وجود ندارد

شايد اين روش ها براي اين است كه ما متوجه شيوه هاي مغالطه آميز ديگران شويم كه در آن صورت نيازي به توصيه رعايت اين شيوه ها نيست و فقط بايد آن ها را براي مخاطب شرح دهيم و آنان را برحذر بدانيم. واقعيت اين است كه نبايد حقيقت و كشف آن را سهل الوصول يافت و نبايد هر گزاره ابتدايي كه به ذهن راه مي یابد را حقيقت قلمداد نمود. پس با اين نگاه چگونه مي توان به راحتي نظر طرف مقابل را پذيرفت و نيز به سادگي نظر خود را كتمان نموده و بحث را به طرف مقابل واگذار نمود؟

به اين ترتيب پيروزي در يك مباحثه كه به مناظره مجادله آميز منتهي مي گردد در خدمت حقيقت خواهد بود چرا كه بعدتر مي توان به تحليلي ديگر رسيده و حقيقتي بديع را كشف نمود. بنا بر اين اصل به معرفت اساسي يك فيلسوف نائل مي شويم كه هرچيزي مي تواند حقيقت باشد و يا بسياري از مواردي كه حقيقت به نظر مي رسند نيز حقانيتي نداشته باشند.

بنابراين خوب است كه بتوانيم در بحث، آن جا كه احساس مي كنيم حق با ماست، بر خصم پيروز شويم و از شيوه هاي غلبه مباحثاتي بهره مند شويم.

 

تکنیک های مناظره و جدل

 

فيلسوف تمام استاد ما مي گويد كه دنائت فطري بشري و نخوت ذاتي انساني است كه باعث مي شود مردم به سخن خود قبل از سخن گفتن نينديشند و پرحرف و فريبكار شوند. پس وقتي طرف مقابل به هيچ وجه به درستي و نادرستي سخن خود كاري ندارد و صرفا به دنبال پيروزي در بحث با ماست، چرا ما بايد تسليم چنين اتفاقي شويم؟

متاسفانه نخوت بر حقيقت غلبه مي كند چون همواره سستي عقل و سرسختي اراده ما از يكديگر حمايت مي كنند. اما در نهايت اعتقاد فيلسوف و همه بزرگان راه حقيقت اين است كه ((آگاهانه زندگي را وقف حقيقت كن))

 

مناظره و جدل

 ارسطو به تقابل دو رویکرد مفهومی میرسد و جدل معنا می شود

شوپنهاور از اين روش ها به عنوان مخفيگاه هاي كوته بيني و ناتواني ياد مي كند و در نهايت به جاي استفاده از اين روش ها ما را به پرهيز از بحث با عوام الناس رهنمون مي سازد كه مجبور به استفاده از اين نوع روش ها در سخن نباشيم.

گفتگو با اهل حقيقت و فضيلت جنبه كشف حقيقت از طريق برقراري ديالوگ مي باشد كه طبعا بررسي صادقانه به وسيله مباحثه يعني همان ديالكتيك سقراطي را در پي خواهد داشت و بحث پيرامون اين روش ها همان طور كه گفته شد صرفا جهت ورزيدن ذهن يك سخنور یا سخنران نسبت به انتقال اقناعي سخن خويش مي باشد كه يك به يك مورد بررسي و تبيين قرار خواهيم داد.