مهارت های ارتباط موثر : 

 

مهارت های ارتباط موثر در بسیاری از موارد سبب می شود که قدرت اثرگذاری کلام و سخن شما بیشتر شود.

درست است که تمرین های صداسازی و مهارت های فن بیان و تکنیک های سخنرانی به نفوذ کلام شما در دیگران کمک می کند ولی در عین حال اگر تکنیک ها و مهارت های فن بیان و سخنوری و سخنرانی با مهارت های ارتباط موثر همراه نشود در موارد بسیاری می تواند کارایی خود را از دست بدهد و حتی به ضد خودش تبدیل شود.

مهارت های ارتباط موثر : چگونه دیگران را دعوا کنیم ؟

 در اکثر مواقع ، تنبیه کردن و دعوا کردن منجر به ایجاد کینه و کدورت شخصی می شود و به جای آن که فرد به کار انجام شده فکر کند، قضیه جنبه شخصی پیدا کرده و تقابل و تلافی اتفاق می افتد. به جای تفکر و واکاوی، توجیه و بهانه تبدیل به اصل می شود.

زمانی که ما در حال تنبیه کردن کسی هستیم اگر صرفا از تکنیک های فن بیان و سخنوری و سخنرانی استفاده کنیم، به دلیل نداشتن مهارت های لازم مهارت های ارتباط موثر برای تنبیه کردن ، احتمال اینکه نتیجه معکوس بگیریم بسیار زیاد است.

اما داشتن مهارت های ارتباط موثر در چنین مواردی می تواند اثربخشی و کارایی کلامی ما را هم صدچندان کند.

 

سوال مهم این است که ما چرا دیگران را تنبیه می کنیم و یا به عبارت عامیانه تر دعوا می کنیم ؟

پاسخ به سوال بسیار حیاتی است و می تواند مسیر و نقشه راه را مشخص کند. قبل از پاسخ به این سوال بگذارید کمی در مورد اتفاقات معمول که در تنبیه کردن و یا دعوا کردن رخ می دهد را بررسی کنیم .

معمولا ما وقتی مشاجرات خانوادگی و یا دعوای بین کارمندان و دوستان و … را می بینیم چند مطلب توجه ما را جلب می کند.

 

 1- صدای فریاد مانند

اولین چیزی که شما در چنین مواردی میبینید فریادهای طرفین دعوا است.

داد و بیداد هایی که گاهی شبیه غریدن و غرش حیوانات می شود. اتفاقا این رفتار در حیوانات هم قابل مشاهده است. آن ها هم وقتی دچار نزاع و درگیری می شوند، اولین واکنشی که برای قدرت نمایی نشان می دهند، غریدن و غرش است.

چنین رفتاری نشان می دهد که طرفین دعوا دچار یک نوع رفتار غریزی و احساسی شده اند که به دور از هرگونه عقلانیت است.

 

 2- توهین و تحقیر

با ادامه پیدا کردن درگیری و تنش ارتباطی و بالا گرفتن ماجرا، طرفین شروع به تحقیر و سرزنش و توهین به یکدیگر می کنند. این رفتار در اکثر مواقع، منجر به ایجاد کینه و کدورت شخصی می شود.

علت هم آن است که اصلا دیگر اصل ماجرا فراموش می شود و طرفین سعی می کنند با برشمردن ویژگی هایی که به عنوان نقاط ضعف طرف شناسایی می کنند، او را از اریکه قدرت به زیر بکشند و وادار به تسلیم شدن و قبول کردن اشتباه و عذرخواهی کنند. این روش هیچ حد و مرز اخلاقی و عرفی و انسانی را نمی شناسد و هر آنچه که نباید در یک رابطه موثر انسانی رخ بدهد را به نمایش می گذارد.

طرفین حتی از دشنام دادن و استفاده از کلمات رکیک و توهین و دشنام به خانواده های یکدیگر نیز دریغ نمی کنند. در انتها و انجام کار هم نه تنها مشکل اولیه حل نشده است که هزاران مشکل و تنش جدید ارتباطی به دلیل عدم رعایت حریم و حرمت و احترام طرف دیگر به وجود آمده است و قضیه بسیار پیچیده تر شده است و در این حالت قدرت ارتباطی از دست طرفین خارج شده و بدون کمک و وساطت و ریش سفیدی دیگران امکان ندارد این رابطه بتواند ادامه پیدا کند.

 

 

به نظر شما ریشه تحقیر و توهین و سرزنش دیگران چیست ؟

به نظر می رسد که این رفتارها به دلیل احساس ترس و ضعف رخ می دهد.

کسانی که از درون احساس ترس می کنند به دیگران حمله می کنند و داد و فریاد به راه می اندازند که ترس خود را پنهان کنند. افرادی که از درون دچار عقده ها و کینه های درونی هستند، با تحقیر دیگران می خواهند عقده گشایی کنند و و با این کار باعث التیام زخم های عمیق درونی خود شوند.

زمانی که جایگاه طرف مقابل را از خود بالاتر می یابند سعی می کنند با تحقیر و توهین و سرزنش کردن ، او را از جایگاه خود پایین بیاورند . چون توان و توانمندی لازم برای رشد و ارتقای شخصیت خود را ندارند ، به ناچار دیگران را پایین می آورند تا با خودشان هم قد و قواره شوند.

به همین دلیل است که وقتی کوچکی به بزرگی توهین می کند ، با واکنش خاصی مواجه نمی شود و دقیقا همین واکنش نشان ندادن باعث ناراحتی و عصبی شدن بیش از حد او می شود.

انسان های ضعیف توهین را مایه وهن و خرد شدن شخصیت خود می دانند، انسان های بزرگ توهین و تحقیر و سرزنش را دلیل بر ضعف طرف مقابل می دانند.

علت این واکنش که بسیار ملایم و آرام صورت می گیرد و حتی گاهی طرف را با یک لبخند بدرقه می کنند این است که خردمندان عرصه ارتباط به خوبی می دانند که علت چنین واکنش هایی چیست. انسان های ضعیف توهین را مایه وهن و خرد شدن شخصیت خود می دانند، انسان های بزرگ توهین و تحقیر و سرزنش را دلیل بر ضعف طرف مقابل می دانند.

خب طبیعی است که انسان وقتی با شخص ضعیفی روبرو می شود، واکنشش ترحم کردن و دلسوزی کردن است. واکنشش لبخند زدن است، اهمیت ندادن است. این بهترین پاسخ و واکنش به افرادی که حقارت ها و عقده های درونی شان مانع از برقراری ارتباط موثر انسانی و اخلاقی می شود است.

  3- قهر و غضب و خودخوری

پایان ماجرا هم کاملا مشخص است. قهر و خشم درونی و خودخوری. نه تنها مشکل اولیه که منجر به تنش ارتباطی شده بود حل نشده است که قهر و خشم درونی هم به وجود آمده است.

قهر و خشمی که دیگر مربوط به مشکل ارتباطی و رفتاری که عامل این مسئله بوده است ندارد. در این مرحله کل شخصیت فرد مورد قضاوت قرار می گیرد و شما احساس کینه، تنفر و عقده پیدا می کنید. دائما با خودتان خیال پردازی می کنید و در خیال خودتان به او ضربه می زنید، او را کتک می زنید، او را خوار و خفیف می کنید و یا حتی برای او توطئه می کنید و او را به قتل می رسانید.

اگر کمی دقت کنید این موارد با شدت بیشتر یا کمتر اتفاق می افتد. نتیجه ای که مورد دلخواه هیچ یک از طرفین نیست. هیچ کدام در ابتدای امر نمی خواستند که چنین اتفاقی بیافتد.

چاره چیست ؟ راهکار حل این مشکل کجاست ؟ ما چگونه می توانیم در عین حال که کسی را تنبیه یا دعوا می کنیم مهارت های ارتباط موثر را مدنظر قرار دهیم  و از آسیب های بی مورد روحی و روانی که ممکن است پیش آید جلوگیری کنیم؟

اولین مرحله پاسخ به سوالی است که در ابتدای مقاله پرسیده شد. چرا کسی را تنبیه می کنیم ؟ آیا ما برای اینکه بر سر کسی فریاد بزنیم او را تنبیه می کنیم؟ آیا ما به دنبال تسویه حساب و عقده گشایی هستیم؟ آیا به دنبال خالی کردن خشم درونی خود هستیم؟

 قصد ما از تنبیه کردن و دعوا کردن ، وادار کردن طرف مقابل برای فکر کردن مجدد به رفتاری است که باعث ناراحتی ما شده است.

چون تنها راه تغییر رفتار پایدار، این است که خود فرد به این نتیجه برسد که رفتارش اشتباه و نادرست بوده است. تجربه ثابت کرده است که نوع بشر در مقابل زورگویی و تهدید کردن مقاومت می کند. بنابراین ما چاره ای نداریم جز ایجاد بستری که فرد مجددا به کاری که انجام داده است فکر کند.

  در این مرحله نکته مهمی قابل ذکر است و آن اینکه ما برای تنبیه کردن بیشتر از 30 ثانیه و یا نهایتا یک دقیقه وقت ندایم. علت آن است که برخورد های ارتباطی و یا تنبیه کردن دقیقا مانند دعوا کردن خیابانی است با این تفاوت که زد و خورد به صورت فیزیکی اتفاق نمی افتد و از طرق کلام و سخن رقم می خورد. همان طور که در دعواهای خیابانی سرعت عمل مهم است و اگر شما به طرف مبارزه زمان بدهید حالت دفاعی به خود می گیرد و شما ابتکار عمل را از دست می دهید .

در تنش های ارتباطی هم این مسئله بسیار مهم است. وقتی شما کسی را تنبیه می کنید او در حالت دفاعی قرار می گیرد و و بعد از 30 الی 60 ثانیه تمامی آژیرهای دفاعی بدن به صدا در می آید و با افزایش هورمون آدرنالین و نورآدرنالین بعد از 30 ثانیه فرد در حالت جنگ و مبارزه قرار می گیرد. بنابراین ما زمان کوتاهی داریم تا ضربه مناسب را وارد کنیم.

  در ابتدا ممکن است با خود فکر کنید مگر می شود در 30 ثانیه کسی را را تنبیه کرد؟ پاسخ این است که بله می شود و اتفاقا اگر درست عمل کنید تاثیر آن فوق العاده است و هزاران برابر بیشتر از داد و فریادها و مشاجراتی است که تا به حال تجربه کرده اید.

مهارت های ارتباط موثر : چگونه دیگران را دعوا کنیم ؟

حالا می خواهیم یک تجربه عملی را با هم مرور کنیم. فرض کنید که با همسر خود به یک مهمانی رفته اید که در آن مهمانی افراد زیادی را نمی شناسید و احساس غریبی می کنید. بعد از پایان مهمانی به دلیل اینکه همسرتان به شما بی توجهی کرده است و حتی در هنگام شام خوردن بدون توجه به شما غذای خود را کشیده است و خورده است و در طول مهمانی شما را تنها گذاشته به شدت دلخور و ناراحت شده اید.

اولین فکری که به ذهن شما می رسد این است که در را برگشت بلافاصله ناراحتی خود را بروز دهید و به بگویید که چقدر ناراحتش کرده اید و یا ممکن است با خود فکر کنید که در زمان برگشت به منزل با او حتی یک کلمه هم حرف نزنید و با حالت قهر این کار او را تلافی کنید و یا حتی ممکن است با خود فکر کنید که یکی از این کارها را حتی وسط مهمانی انجام دهید تا حداقل اگر به شما خوش نمی گذرد مهمانی را به کام همسرتان هم تلخ کنید.

 همه ما تجربه این افکار را در ذهنمان داریم. اما چند قانون مهم:

1-قانون اول: هرگز زمانی که از دست کسی ناراحت می شوید بلافاصله عکس العمل نشان ندهید.

این قانون به چند دلیل مهم صورت می گیرد. دلیل اول اینکه شما در حالت خشم و ناراحتی هستید و قطعا نمی توانید با لحن مناسب صحبت کنید. فراموش نکنید هدف ما از دعوا کردن و تنبیه کردن، این است که بستر یا زمینه ای ایجاد کنیم تا طرف رابطه در مورد کاری که انجام داده فکر کند. پس این نکته را به خاطر داشته باشید و اجازه بدهید مدت زمانی از موضوع بگذرد تا ارامتر شوید و بعد به دنبال فرصت مناسبی باشید تا احساسی را که در مهمانی داشتید را به او بگویید و ناراحتی خود را بیان کنید. تا آن زمان باید ظاهر خود را حفظ کنید.

 2- قانون دوم: ضربه فنی در 30 ثانیه

شما در یک فرصت مناسب می توانید وارد عمل شوید. به عنوان مثال به همسرتان می گویید: از اینکه در مهمانی من را تنها گذاشتی و به من بی توجهی کردی به شدت ناراحتم و هرگز توقع نداشتم چنین رفتاری از تو سر بزند.

حالا نوبت به قانون سوم می رسد.

3- قانون سوم: بعد از ضربه فنی بلافاصله محل را ترک کنید.

اشتباه مهلکی که بسیاری از افراد انجام می دهند این است که بعد از بیان علت ناراحتی منتظر جواب می مانند. و یا در بعضی مواقع حتی می پرسند چه جوابی برای این  رفتارت داری؟ این حرکت فاجعه است و همه برنامه را بر هم می زند و نه تنها زمینه لازم برای فکر کردن در مورد رفتار اشتباه را فراهم نمی کند که باعث توجیه کردن می شود و فرآیند را وارد یک چرخه معیوب می کند که دیگر تمامی ندارد.

 

 درهنگام تنشهای ارتباطی بعد از زمان بسیار کوتاهی طرفین دیگر صدای هم را نمیشنوند و فقط فریاد میزنند 

در این لحظه باید محل را ترک کنید. تنها حالتی که می توانید همسرتان را به فکر کردن در مورد رفتار اشتباهش وادار کنید، تنها گذاشتن اوست. به عنوان مثال به اتاق خودتان بروید و خودتان را مشغول کنید و یا هر کار دیگری که این پیام را می رساند که شما مایل به شنیدن پاسخ و مجادله نیستید. حتی ممکن است شما محل را ترک کنید و همسرتان دنبال شما بیاید و از شما بخواهد که اگر حرفی می زنی بایست و پاسخش را هم بشنو. هرگز وارد این بازی نشوید و آرام به او بگویید که من انتظار پاسخی ندارم و فقط می خواهم که کمی به این موضوع فکر کنی و در وقت مناسبی با هم در ورد این موضوع صحبت خواهیم کرد.

 

 هدف از دعوا , ایجاد کینه و عقده و حقارت نیست 

اگر کسی با شما این کار را کند متوجه می شوید که ممکن است در ابتدا به خاطر ضربه ای که دریافت کردید شوکه شده باشید و یا بسیار ناراحت شوید اما چون کسی در مقابلتان وجود ندارد که بخواهید کارتان را توجیه کنید و یا فرافکنی کنید در انتها مجبور می شوید در تنهایی خودتان تمامی صحنه های مهمانی را مرور کنید. در ابتدا حتی در تنهایی خودتان هم شروع به توجیه کردن می کنید ولی هر چه زمان بگذرد عمیق تر نسبت به رفتاری که از شما سرزده است، فکر می کنید.

 قانون 4 : حتما در این مورد و البته بسیار کوتاه با همسرتان صحبت کنید.

فراموش نکنید این مرحله پایان کار نیست و اگر شما مجددا بعد از زمان کوتاهی در این مورد با همسرتان حرف نزنید، کار شما کاملا نتایج عکس می دهد و اصلاح رفتار و تفکر تبدیل به کینه و حس حقارت می شود. احساسی که ما هرگز به دنبال ایجاد آن نیستیم. وقتی چنین رفتاری با کسی می کنید، او تا موقعی که مجددا با شما صحبت نکند نمی تواند آرامش خود را به دست آورد. بنابراین در فرصت مناسب بعدی حتما در این مورد با او صحبت کنید.

البته اینبار با لحن بسیار ملایم و با احساس عاطفه و عشق و محبت. وقتی او دلایل خود را بیان کرد می توانید با بیان اینکه عاشقانه او را دوست دارید و همه دلایل او را می پذیرید(حتی اگر قابل پذیرش نباشد) و فقط خواسته اید که احساس خود را در آن لحظه بیان کنید. این روش برخورد حتی می تواند باعث بررسی و تفکر چندباره نسبت به رفتار اشتباه همسرتان شود.

اکنون متوجه شدید که یک دعوا یا تنبیه ساده چه ظرافت ها و پیچیدگی هایی دارد. در دنیای انسان ها، هیچ رفتاری ساده نیست و خردمندان عرصه ارتباطات کسانی هستند که به این دقائق و ظرائف آشنا و آگاه هستند و قدم هایشان را آهسته ولی با برنامه بر می دارند.