شعر ققنوس | دکلمه، متن، تحلیل و معنی شعر

شعر ققنوس نیما یوشیج

مطالب مرتبط :

آموزش دکلمه

در این ویدئو دکلمه بسیار زیبای شعر ققنوس نیما یوشیج با صدای دلنشین استاد محمدعلی حسینیان، بنیانگذار آموزش سخنوری حرفه ای در کشور را مشاهده می کنیم.

دکلمه شعر نو یکی از مهمترین تمرین های فن بیان برای آموزش لحن است. برای رسیدن به لحن مناسب این تمرین می تواند سخن آموزان نوآموز را با چالش های جدی فن بیان و تکنیک های لحن مواجه کند.

لحن به معنای احساس گوینده سخن است که بر کلامش ساری و جاری است. دکلمه شعر و متن، سخن آموزان را وادار می کند برای انتقال حس درست تلاش کنند.

دکلمه-شعر-ققنوس-از-نیما-یوشیج

دکلمه شعر ققنوس

پادکست دکلمه شعر ققنوس با صدای استاد محمدعلی حسینیان

دکلمه شعر ققنوس

پادکست دکلمه شعر ققنوس با صدای احمد شاملو

ویدئوی دکلمه شعر ققنوس

ویدئوی دکلمه شعر ققنوس

..

تحلیل-شعر-ققنوس

تحلیل شعر ققنوس

تحلیل شعر ققنوس توسط استاد محمدعلی حسینیان

..

متن-شعر-ققنوس

متن شعر ققنوس

قُقْنوس1، مرغِ خوشخوان2، آوازۀ جهان3،
آواره مانده4 از وَزِشِ بادهایِ سرد
برْ شاخِ خیزران5،
بِنْشَسْتِه است فرد.
بر گردِ او به هر سرِ شاخی پرندگان.

او ناله هایِ گمشده6 ترکیب می کند،
از رشته هایِ پارۀ صدها صدایِ دور،
در ابرهایِ مثلِ خطّی تیره رویِ کوه،
دیوارِ یک بنایِ خیالی
می سازد.
از آن زمان که زردیِ خورشید رویِ موج
کمرنگ مانده است و به ساحلْ گرفته اوج
بانگِ شَغال7، و مردِ دهاتی
کرده ست روشنْ آتشِ پنهانِ خانه را.
قرمز به چشم، شعلۀ خُردی9
خط می کشد به زیرِ دو چشمِ درشتِ شب10
وَنْدَرْ نقاطِ دور،
خلقند در عبور.
او، آن نوایِ نادِرِه11، پنهانْ چنانکه هست،
از آن مکان که جایْ گزیده ست می پرد.
در بینِ چیزها که گِرِهْ خورده12 می شود
با روشنی و تیرگیِ این شبِ دراز
می گذرد.
یک شعله را به پیش
می نِگَرَد.

جایی که نه گیاه در آنجاست، نه دَمی
تَرْکیدِه13 آفتابِ سِمِجْ14 رویِ سنگهاش،
نه این زمین و زندگی اش چیزِ دِلْکَشْ15 است
حس می کند که آرزویِ مرغ ها چو او
تیره ست همچو دود. اگر چند امیدشان
چون خَرْمَنی16 زِ آتش
در چشم می نماید و صبحِ سپیدشان.
حس می کند که زندگیِ او چنان
مرغانِ دیگر اَرْ بِسَر آید
در خواب و خورد17،
رنجی بُوَد کز آن نَتَوانَنْدْ بُرْدْ نام.

آن مرغِ نَغْزْخوان18،
در آن مکان که آتشِ تجلیلْ یافته19
اکنون، به یک جهنّمْ تبدیل یافته
بسته ست دَمْبِدَمْ20 نظر21 و می دهد تَکانْ
چشمانِ تیزبین22.
وَزْ رویِ تَپِّه،
ناگاه، چون به جایْ23 پر و بالْ می زند
بانگی24 برآرَدْ از تهِ دلْ سوزناک25 و تلخ26،
که معنی اَش نداند هر مرغِ رهگذر27،
آنگه زِ رنج هایِ درونیشْ مست،
خود را به رویِ هِیْبَتِ28 آتش می افکند.
بادِ شدید می دمد و سوخته ست مرغ؟
خاکسترِ تنش را، اندوخته ست مرغ!
پسْ جوجه هاش از دلِ خاکسترش به دَرْ.

مطالب مرتبط :

نقشه راه فن بیان

معنی-لغات-شعر-ققنوس

معنی لغات شعر ققنوس

1- ققنوس/qoqnus/: مرغی است به غایت خوشرنگ و خوش آواز. گویند منقار او سیصدوشصت سوراخ دارد و در کوه بلندی مقابل باد نشیند و صداهای عجیب و غریب از منقار او برآید و به سبب آن مرغان بسیار جمع آیند، از آنها چندی را گرفته طعمه ٔ خود سازد. گویند هزار سال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید. و او را جفت نمیباشد، و موسیقی را از آواز او دریافته اند.

2- مرغ خوشخوان: پرنده خوش صدا. پرنده خوش آواز

3- آوازه/’āvāze/: شهرت. صیت

4- آواره مانده: گم‌گشته. سرگشته؛ سرگردان.

5- خیزران: خیزران . [ خ َ زُ / زَ ] نوعی از چوب و نی باشد که بخم شدن نشکند و از آن تازیانه سازند. نوعی از نی هندی که بخم شدن نشکند و از آن تازیانه سازند. درخت خیزران از گندمیان و صنعتی از دسته ای غلات است که دارای ساقه های نازک و بلند و محکم می باشد. چوب مورد. چوب آس . بامبو. درختی است ریشه دار که از ریشه آن حصیر و جز آن بافند و از چوب آن عصا و جز آن سازند.

6- ناله های گمشده: نغمه ها و آوازهای فراموش شده و از یاد رفته

7- شغال/šoqāl/:  [ ش َ / ش ُ ] (اِ) نام حیوانی از نوع سگ و برزخ میان روباه و گرگ ، و گویند این حیوان در زمان انوشیروان بهم رسید. شکال . اهل تبرستان شال خوانند. حیوانیست که یک نوع آن مخصوصاً در اطراف سمنان و شاهرود زیاد است. پوست آنرا در اروپا برای آستر لباس استعمال میکنند. این کلمه را که ترکان نیز از فارسی گرفته اند و چغّال نامند صاحب لاروس گمان کرده ترکی است ولی چنین نیست و ظاهراً اصل آن شوعال عبری است و شوعال در عبری به معنی روباه است . پستانداری است از تیره ٔسگان که جزو رسته ٔ گوشتخواران است . این جانور به پرندگان اهلی نیز حمله میکند و آفت آنهاست . اصل آن از آسیاست ولی در آفریقا و جنوب اروپا نیز فراوان است .

8- قرمز به چشم: سرخی خورشید هنگام غروب به چشمی که سرخ و قرمز شده است تشبیه شده است.

9- شعله خردی: نور کم خورشید هنگام غروب

10- دو چشم درشت شب: منظور ماه و خورشید است

11- نادره: بینظیر. بی مانند طرفه، شگفت، هر چیز عجیب

12- گره خورده/gerehxorde/: مشکل و پیچید

13- ترکیده/tara(tere)kide/: ترک‌خورده؛ شکافته‌شده

14- آفتاب سمج:  [ س ِ م ِ ] گرمای شدید آفتاب

15- دلکش: [ دِ ک َ / ک ِ ] جذاب .مطلوب . محبوب . پسندیده . مرغوب . دلربا. خوش آیند. گیرا. دلاویز. مفرح . دلپذیر

16- خرمن: [ خ َ / خ ِ م َ ] توده ٔهر چیز را نامند. مطلق توده . هر توده چون خرمن گل . خرمن آتش . تل از هر چیز

17- خواب و خورد: خورد و خوراک حسابی داشتن ؛ غذای خوب خوردن . کنایه از وضع مساعد زندگی

18- نغزخوان: آوازه خوان و خواننده کمیاب و نادر

19- تجلیل یافته: تعظیم و تکریم شده. بزرگ داشته شده

20- دمبدم/dambedam/: دمادم؛ لحظه‌به‌لحظه؛ هردم؛ پیوسته و پیاپی

21- نظر/nazar/: فکر، اندیشه

22- تیزبین/tizbin/: کنجکاو، باهوش

23- به جای: در جای خود. درجا

24- بانگ/bāng/: آواز، نغمه

25- سوزناک/suznāk/: حزین، حزنانگیز، حزنآور، جگرخراش، دردناک، دلخراش

26- تلخ/talx/: حزین، غمناک، غمگین

27- مرغِ رهگذر: پرندگان مهاجر. کسی که از جایی گذرد و نگاهِ سطحی و گذرا دارد. برخلاف ققنوس که از درک عمیق و دقیق برخوردار است.

28- هیبت/heybat/: شکوه، عظمت، کبریا

معنی-شعر-ققنوس

معنی شعر ققنوس

قُقْنوس1، مرغِ خوشخوان2، آوازۀ جهان3،
آواره مانده4 از وَزِشِ بادهایِ سرد
برْ شاخِ خیزران5،
بِنْشَسْتِه است فرد.

معنی شعر: ققنوس، پرنده خوش آواز که شهره جهان است، سرگشته و سرگردان از وزیدن بادهای سرد، روی شاخۀ درخت خیزران، تنها نشسته است.

بر گردِ او به هر سرِ شاخی پرندگان.

معنی شعر: پرندگان بسیاری در شاخه های مختلف دور او جمع شده بودند.

او ناله هایِ گمشده6 ترکیب می کند،
از رشته هایِ پارۀ صدها صدایِ دور،
در ابرهایِ مثلِ خطّی تیره رویِ کوه،
دیوارِ یک بنایِ خیالی
می سازد.

معنی شعر: ققنوس، نغمه ها و آوازهای فراموش شده و از یاد رفته را با هم می آمیزد. ققنوس با صدها آواز و نغمه ای که از گذشته رسیده است، در فکر و خیال خود که به دور ها پرواز می کند و روی ابرها سیر می کند، در حال ساختن دیوار بنای فرضی و ذهنی خود در آینده است. 

از آن زمان که زردیِ خورشید رویِ موج
کمرنگ مانده است و به ساحلْ گرفته اوج
بانگِ شَغال7، و مردِ دهاتی
کرده ست روشن آتشِ پنهانِ خانه را.

معنی شعر: از زمانی که در هنگام غروب، نور خورشید روی موج دریا کم رنگ می شود و در ساحل هم صدای بانگ و آواز شغالان بلند شده است، مرد دهاتی در خانه خود آتشی را روشن کرده است.

قرمز به چشم، شعلۀ خُردی9
خط می کشد به زیرِ دو چشمِ درشتِ شب10
وَنْدَرْ نقاطِ دور،
خلقند در عبور.

معنی شعر: به نظر نور خورشید (که در هنگام غروب سرخ شده است)، خطی قرمزی در امتداد افق به وجود آورده است که این خط زیر خورشید و ماه که همزمان در هنگام غروب در آسمان وجود دارد کشیده شده است.

او، آن نوایِ نادِرِه11، پنهانْ چنانکه هست،
از آن مکان که جایْ گزیده ست می پرد.

معنی شعر: ققنوس که آواز و صدای عجیب و نایابی دارد، در حالی که از دید دیگران پنهان بوده است، از پناهگاه خود پرواز می کند و در معرض دید دیگران قرار می گیرد.

در بینِ چیزها که گِرِهْ خورده12 می شود
با روشنی و تیرگیِ این شبِ دراز
می گذرد.

معنی شعر: از بین امید و روشنی و یاس و تیرگی که در این شب طولانی وجود دارد گذر می کند. (در عین حال که درک عمیقی نسبت به مسائل و مشکلات موجود دارد)

یک شعله را به پیش
می نِگَرَد.

ققنوس به آینده نگاه می کند و روشنی یک شعله را در آینده می بیند.

جایی که نه گیاه در آنجاست، نه دَمی
تَرْکیدِه13 آفتابِ سِمِجْ14 رویِ سنگهاش،
نه این زمین و زندگی اش چیزِ دِلْکَشْ15 است
حس می کند که آرزویِ مرغ ها چو او
تیره ست همچو دود. اگر چند امیدشان
چون خَرْمَنی16 زِ آتش
در چشم می نماید و صبحِ سپیدشان.

معنی شعر: در جایی که نه تراوت و شادابی و زیست و زندگی وجود دارد، نه نور و روشنایی آفتاب که همیشه عامل حیات است و حتی دل سنگ را هم می شکافد، نه این زندگی و شرایط آن انگیزه و جاذبه ای برای رشد و تعالی دارد، هر چند شعله و نور امید به آینده در چشمان ققنوس می درخشد ولی او احساس می کند که آرزوها و آرمان هایی که برای آینده دارد در هاله ای از دود و تیرگی و ابهام است. 

حس می کند که زندگیِ او چنان
مرغانِ دیگر اَرْ بِسَر آید
در خواب و خورد17،
رنجی بُوَد کز آن نَتَوانَنْدْ بُرْدْ نام.

معنی شعر: احساس می کند که اگر زندگی او مانند دیگر مرغان به خوردن و خوابیدن و مسائل روزمره بگذرد، زندگی پررنج و بیهوده ای است که ارزشی ندارد که آیندگان بخواهند به آن فکر کنند.

آن مرغِ نَغْزْخوان18،
در آن مکان که آتشِ تجلیلْ یافته19
اکنون، به یک جهنّمْ تبدیل یافته
بسته ست دَمْبِدَمْ20 نظر21 و می دهد تَکانْ
چشمانِ تیزبین22.

معنی شعر: آن مرغ آوازه خوان در جایی که آتشِ گُرگرفته به یک جهنم واقعی تبدیل شده ست، دیگر به چیزی نمی اندیشد و هر لحظه با چشمان کنجکاو و باهوش، اطرافش را زیر نظر دارد.

وَزْ رویِ تَپِّه،
ناگاه، چون به جایْ23 پر و بالْ می زند
بانگی24 برآرَدْ از تهِ دلْ سوزناک25 و تلخ26،
که معنی اَش نداند هر مرغِ رهگذر27،
آنگه زِ رنج هایِ درونیشْ مست،
خود را به رویِ هِیْبَتِ28 آتش می افکند.

معنی شعر: ناگهان هنگامی که درجا بال و پر می زند، از ته دل آواز دردناک و غمگینی را می خواند که معنی آن را پرندگان مسافر (کسانی که فکر سطحی و مبتذل دارند) نمی دانند. آنگاه مست و سرخوش از تحمل رنج ها و سختی هایی که کشیده است، خودش را درون آتش عظیم (آتش تجلیل یافته) می اندازد.

بادِ شدید می دمد و سوخته ست مرغ؟
خاکسترِ تنش را، اندوخته ست مرغ!
پسْ جوجه هاش از دلِ خاکسترش به دَرْ.

معنی شعر: باد شدید در حال وزیدن است و ققنوس در آتش سوخته است و به خاکستر تبدیل شده است. ققنوس خاکستر خودش را اندوخته و ذخیره کرده است و از آن در مقابل باد شدید محافظت کرده است. و از دل خاکسترش جوجه هایش متولد می شوند.

فهرست مطالب