شعر پشت دریاها | دکلمه، متن، تحلیل و معنی شعر

شعر-پشت-دریاها

در این مقاله، متن، معنی و دکلمه شعر پشت دریاها (قایقی خواهم ساخت …) از سهراب سپهری با صدای زیبا و دلنشین استاد محمدعلی حسینیان ، بنیانگذار آموزش سخنوری حرفه ای و فن بیان در کشور را می شنویم.

دکلمه-شعر-پشت-دریاها

..

دکلمه شعر نو یکی از مهمترین و موثرترین تمرین های فن بیان برای آموزش لحن در فن بیان است. برای رسیدن به لحن درست و دقیق در فن بیان، این تمرین می تواند سخن آموزان و هنرجویان فن بیان و سخنرانی را با چالش های جدی فن بیان و تکنیک های لحن روبرو کند.

همچنین می توانید به مقاله و ویدئوی تمرین دکلمه شعر نو برای آشنایی بیشتر با آموزش دکلمه مراجعه کنید.

مطالب مرتبط :

نقشه راه یادگیری فن بیان

دکلمه شعر پشت دریاها

پادکست دکلمه شعر پشت دریاها

مطالب مرتبط :

دانلود رایگان دکلمه شعرهای سهراب سپهری

ویدئوی دکلمه شعر پشت دریاها

..

متن شعر پشت دریاها

قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب.

دور خواهم شد از این خاکِ غریب

که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشۀ1 عشق

قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تورْ تَهی2

و دل از آرْزویِ مروارید،

همچنان خواهم رانْد.

نه به آبی‌ها دل خواهم بست

نه به دریا-پریانی3 که سَر از آب به در می‌آرَنْدْ

و در آن تابشِ تنهاییِ ماهی‌گیران

می‌فشانند4 فُسون5 از سرِ گیسوهاشان.

همچنان خواهم رانْد.

همچنان خواهم خوانْد:

₍₍دور باید شد، دور.

مردِ آن شهرْ اَساطیر6 نداشت.

زنِ آن شهر به سرشاریِ7 یک خوشۀ انگور نبود.

هیچ آیینهْ تالاری8، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد.

چالهْ آبی حتّی، مشعلی را ننمود9.

دور باید شد، دور.

شب سرودش را خوانْد،

نوبتِ پنجره‌هاست.₎₎

همچنان خواهم خوانْد.

همچنان خواهم رانْد.

پشتِ دریاها شهری است

که در آن پنجره‌ها رو به تَجَلّی10 باز است.

بام‌ها جایِ کبوترهایی است که به فَوّارۀ11 هوشِ بشری می‌نگرند.

دستِ هر کودکِ ده سالۀ شهر، شاخۀ معرفتی است.

مردمِ شهر به یک چینِهْ12 چنان می‌نگرند

که به یک شعله، به یک خوابِ لطیف.

خاک، موسیقیِ احساسِ تو را می‌شنود

و صدایِ پرِ مرغانِ اَساطیر می‌آید در باد.

پشتِ دریاها شهری است

که در آن وسعتِ خورشید به اندازۀ چشمانِ سحرخیزان است.

شاعران وارثِ آب و خِرَد و روشنی‌اند.

پشتِ دریاها شهری است!

قایقی باید ساخت.

معنی واژگان شعر پشت دریاها

1- بیشه/biše/: کشور، دشت

2- تهی: [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] به معنی خالی … که در مقابل پر است

3- دریا – پریانی: پریان دریایی. پری: نوعی از زنان جن که نهایت خوبرو باشند

4- می فِشانند: افشاندن: پراکنده کردن . فروریختن با حرکت دادن. گیسو افشاندن ؛ پراکنده و متفرق و آویزان کردن موی سر

5- فسون/fosun/: افسون، افسونگری، جادو، جادوگری، سحر، شیوه، غمزه، فریب

6- اساطیر/’asātir/: جمع اسطوره ؛ افسانه ها، افسانه های باستان دربارۀ خدایان و پهلوانان

7- سرشاری: سرشار. [ س َ ] از: سر + شار. لبریز، چه شار بمعنی ریختن است. لبریز و معنی ترکیبی آن از سر ریزنده است ، چه شار بمعنی ریختن باشد. و نظیر آن آبشار است و ظاهر است چون ظرفی بمال پر میشود آنچه در آن باشد از سرش میریزد. معنی ترکیبی آن چیزی که از سر بریزد و این کنایه از چیز بسیار چون نظاره ٔ سرشار، غفلت سرشار و خنده ٔ سرشار و گریه ٔ سرشار و مست از سر خود رفته

8- آیینه تالاری: تالار آیینه ای، قصر آیینه ای

9- ننمود: نشان نداد

10- تجلی/tajalli/: روشنی و تابداری و تابش و رونق و هویدایی و جلوه و نمایش

11- فواره/favvāre/: بسیار جوشنده. چشمه ای که آب آن فوران کند

12- چینه/čine/: دیوار گلی . دای

معنی شعر پشت دریاها

قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب.

معنی شعر: قایقی خواهم ساخت و آن را به آب می اندازم. (از خشکی و سرزمین پست به سمت دریا و بیکرانگی می روم. )

دور خواهم شد از این خاکِ غریب

که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشۀ1 عشق

قهرمانان را بیدار کند.

معنی شعر: از این سرزمین عجیب که حتی در وادی عشق هم با آن هم شور و شیفتگی و دلدلدگی، قهرمانان و پهلوانانشان در خواب غفلت و بیخبری هستند و کسی هم نیست که آن ها را آگاه و هشیار کند، می روم

قایق از تورْ تَهی2

و دل از آرْزویِ مروارید،

همچنان خواهم رانْد.

معنی شعر: در این سرزمین دیگر به چیزی دلبستگی و تعلقی ندارم. پس همچنان خواهم رفت و از آن دور خواهم شد.

نه به آبی‌ها دل خواهم بست

نه به دریا-پریانی3 که سَر از آب به در می‌آرَنْدْ

و در آن تابشِ تنهاییِ ماهی‌گیران

می‌فشانند4 فُسون5 از سرِ گیسوهاشان.

معنی شعر: نه به رنگ آبی دریا و آسمان و آرامش ظاهری که وجود دارد دل می بندم نه به پریان دریایی که در تنهایی ماهیگیران در دریا از آب بیرون می آیند و با عشوه و غمزه قصد فریب و مرگشان را دارند توجه می کنم.

همچنان خواهم رانْد.

معنی شعر: باز هم به جلو حرکت خواهم کرد.

همچنان خواهم خوانْد:

₍₍دور باید شد، دور.

معنی شعر: همچنان با خود زمزمه می کنم که باید رفت و از این سرزمین عجیب دور شد.

مردِ آن شهرْ اَساطیر6 نداشت.

مردان آن شعر اسطوره و افسانه نداشتند (هویت تاریخی و باستانی نداشتند)

زنِ آن شهر به سرشاریِ7 یک خوشۀ انگور نبود.

معنی شعر: زنان آن شهر مانند یک خوشه انگور، پر و لبریز و مملو از شادابی و طراوت زندگی نبودند.

هیچ آیینهْ تالاری8، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد. 

معنی شعر: آیینه های تالارهای شهر صاف و صیقل نبودند و نمی توانستند تصویر درستی را نشان دهند

چالهْ آبی حتّی، مشعلی را ننمود9.

معنی شعر: دیگر شعله ها و مشعل ها هم نور و روشنی کافی و وافی نداشتند که بتوانند حداقل چاله آبی که در مقابل پای آدم قرار دارد را نشان دهند که پا در چاله نیافتد.

دور باید شد، دور.

معنی شعر: باید از این سرزمین رفت.

شب سرودش را خوانْد،

نوبتِ پنجره‌هاست.₎₎

معنی شعر: تاریکی شب تمام شده است و نوبت باز کردن پنجره ها و دیدن تلالو نور و روشنی است که نمایان خواهد شد.

همچنان خواهم خوانْد.

همچنان خواهم رانْد.

معنی شعر: همچنان به خود زمزمه می کنم که باید از این شهر رفت و دور شد و همچنان دورتر خواهم شد.

پشتِ دریاها شهری است

که در آن پنجره‌ها رو به تَجَلّی10 باز است.

از این مصرع به بعد شاعر در مورد شعر رویایی و یا آرمانشهر خود سخن می گوید.

معنی شعر: پشت دریاها شهری است که در آن پنجره ها رو به نور و روشنی باز هستند.

بام‌ها جایِ کبوترهایی است که به فَوّارۀ11 هوشِ بشری می‌نگرند.

در پشت بام خانه ها کبوترهایی هستند که به فوران و جوشش عقل و هوش و هشیار انسان نگاه می کنند.

دستِ هر کودکِ ده سالۀ شهر، شاخۀ معرفتی است.

معنی شعر: حتی کودکان ده ساله شهر هم شاخه گلی از معرفت و علم و دانش با خود دارند.

مردمِ شهر به یک چینِهْ12 چنان می‌نگرند

که به یک شعله، به یک خوابِ لطیف.

از نظر مردم شهر همه چیز ارزشمند است و نشان زندگی و سرزندگی و شادابی است. از نظر آن ها همه چیز زیباست. مردم شهر همانطور که از دیدن نور و روشنایی و زیبایی یک شعله کوچک لذت می برند، همانطور که یک خواب لطیف و رویایی برایشان خوشایند است، همانطور هم یک دیوار گلی ساده هم از نظر آن ها زیباست.

خاک، موسیقیِ احساسِ تو را می‌شنود

و صدایِ پرِ مرغانِ اَساطیر می‌آید در باد.

معنی شعر: خاک این شهر دیگر مانند شهر قبلی عجیب و بیگانه و ناآشنا نیست. این خاک نوای درون تو را می شنود و حس می کند. مردمان این سرزمین هویت تاریخی و باستانی دارند و صدای پرواز پرندگان اسطوره ای در آسمان شهر به گوش می رسد.

پشتِ دریاها شهری است

که در آن وسعتِ خورشید به اندازۀ چشمانِ سحرخیزان است.

معنی شعر: پشت دریاها شهری وجود دارد که نور و تابش و وسعت روشنایی خورشید از نورِ خرد و معرفت چشمان مردمان سحرخیز بیشتر نیست.

شاعران وارثِ آب و خِرَد و روشنی‌اند.

معنی شعر: شاعران و هنرمندان، وارثان پاکی و تفکر و معرفت و روشن بینی و بصیرت هستند.

پشتِ دریاها شهری است!

قایقی باید ساخت.

معنی شعر: پشت دریاها شهر رویایی وجود دارد و باید قایقی ساخت و به سمت آن حرکت کرد. (بدون ساختن و حرکت کردن نمی توان انتظار رسیدن به رویا و روشنی را داشت)

تفسیر و تحلیل شعر پشت دریاها

به زودی …

فهرست مطالب