غزل 43 حافظ: صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

غزل 43 حافظ صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
آموزش
لحن
دکلمه
مشاوره
رایگان
فن بیان
نقشه
راه
فن بیان

.

.
غزل 43 حافظ با صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است آغاز می شود. وزن غزل صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران ، فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. شرح و تفسیر برگرفته از کتاب شرح سودی بوسنوی بر حافظ ترجمه دکتر عصمت ستارزاده می باشد. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 43 استفاده کنید.

آنچه در ادامه می خوانید:

1- متن فارس و انگلیسی غزل

2- دکلمه غزل 

3- شرح و تفسیر غزل

4- معنی لغات

غزل 43 حافظ صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

متن غزل 43 حافظ

صحنِ بستانْ ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است

وقتِ گُل خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است

از صبا هر دَمْ مَشامِ جانِ ما خوش می‌شود

آری آری طیبِ اَنْفاسِ هوادارانْ خوش است

ناگشودهْ گُلْ نِقابْ آهنگِ رِحْلَتْ ساز کرد

ناله کن بلبل که گلبانگِ دل افگارانْ خوش است

مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق

دوست را با نالۀ شب‌های بیداران خوش است

نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست

شیوۀ رندی و خوش باشیِ عَیّاران خوش است

از زبانِ سوسنِ آزاده‌ام آمد به گوش

کاندر این دِیْرِ کُهَن، کارِ سبکبارانْ خوش است

حافظا ترکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست

تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است

دکلمه غزل 43 حافظ

دکلمه غزل صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است با صدای استاد محمدعلی حسینیان

شرح و تفسیر غزل 43 حافظ

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

وقتِ گُل خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است

صَحْنِ بُسْتان: صحن به معنای پهنه، عرصه، ساحت و فضا است. صحن بستان یعنی وسط باغ

ذوق بخش: شادی بخش

صحبت ياران: هم نشینی و معاشرت و هم صحبتی با یاران

خوش: دلكش، نشاط‌انگيز، خوب

وَقْتِ گُل: کنایه از بهار است

خوش باد: [ خوَش ْ / خُش ْ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) نکو باد. نیکو باد. خوب بادا

مِیخواران: شراب خواران

معنی بیت: فضای باغ شادی بخش و جمع یاران نشاط انگیز و خوب است. فصل بهار نیکوست و به برکت آن حال میگساران و باده گساران هم خوب است. به نقل لز سودی گویا به گفته خواجه در فصل بهار مجالس باده گساری بیشتر برگزار می شده است.

حاصل کلام از دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را این است که خدایا طاقتم طاق شده است. به لهجه تهرانی یعنی صبر و تحملم تمام شده است.

از صبا هر دَمْ مَشامِ جانِ ما خوش می‌شود

آری آری طیبِ اَنْفاسِ هوادارانْ خوش است

صَبا: باد صبا . باد مشرق . بادی که پیک بین عاشق و معشوق است

هر دَم: هر لحظه

مَشام: [ م َ شام م ] محل قوت شامه که در منتهای بینی و مقدم دماغ است در حقیقت این لفظ صیغه ٔ جمع است که به معنی واحد استعمال یافته ودر استعمال فارسی به تخفیف میم دوم هم خوانده می شود. شامه ، بویایی

طیب: بوی خوش . خوشبوی . عطر. بوی . بر هر شی ٔ که بوی خوش داشته باشد اطلاق میگردد مانند مشک و عنبر و غالیه و مانند آن

انفاس: [ اَ ] جمع ِ نَفَس . دمها. نفسها. روانها. آوازها. سخنها

طیبِ انفاس: بوی خوش نفس ها

هواداران: طرفداران، مشتاقان، عاشقان

معنی بیت: آری بوی خوش نفس های دوستان و یاران نیکوست. از این روست که هرلحظه مشام جان ما از باد صبا که با خود بوی یار می آورد خوش می شود.

ناگشودهْ گُلْ نِقابْ آهنگِ رِحْلَتْ ساز کرد

ناله کن بلبل که گلبانگِ دل افگارانْ خوش است

ناگُشوده گُلْ نِقاب: گُلِ باز نشده، گل غنچه

آهنگ ساز کردن: کنایه از آسمان است

رِحْلَت: [ رِ ل َ ]  کوچ . هجرت . روانگی . روانه و راهی شدن . مجاز از مرگ است

گُلْبانْگ: آواز .آواز بلبل

دل اَفگاران: دل افگار: دل شکسته، غمگین، دلخسته

معنی بیت: گل هنوز باز نشده و در حالی که غنچه است آن را می چینند و زمان رفتنش فرا می رسد. ای بلبل بخوان که آواز عاشقانِ دلخسته و دلشکسته که دردِ فراق و جداییِ یار دارند شنیدنی است.

مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق

دوست را با نالۀ شب‌های بیداران خوش است

مُرْغِ خوشخوان: کنایه از بلبل است. اینجا مراد یار است

بِشارَت: خبر خوش

نالۀ شب هایِ بیداران: آواز دلشکسته گان در دلِ شب

معنی بیت: آواز عاشقان دلشکسته و دلخسته در دل شب خبر خوشی برای یار است.

نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست

شیوۀ رندی و خوش باشیِ عَیّاران خوش است

خوشدلی: [ خوَش ْ / خُش ْ دِ ] دلخوشی . شادی . شادمانی . نشاط. خرمی . شنگی . عشرت

رندی: بي‌قيدی . لاابالی

خوش باشی:  [ خوَش ْ / خُش ْ ] حالت خوش بودن . بی غمی . کنایه از لاابالیگری

عَيّاران: تردست و زیرک و چالاک . ذوفنون و استادکار . جوانمردان و لوطيان

معنی بیت: جز در روشِ زندگیِ لاابالی گری و بی قیدی و میگساریِ رندان و عاشقان در این دنیا فارغ بال و آسوده زیستن و دل خوش داشتن محلی از اعراب ندارد.

از زبانِ سوسنِ آزاده‌ام آمد به گوش

کاندر این دِیْرِ کُهَن، کارِ سبکبارانْ خوش است

زبانِ سوسَنِ آزاده: [ سو س َ ] گلی است معروف و آن چهار قسم می باشد: یکی سفید و آنرا سوسن آزاد میگویند، ده زبان دارد و دیگری کبود و آنرا سوسن ازرق می خوانند و دیگری زرد و آنرا سوسن ختایی می نامند و چهارم الوان میشود و آن زرد، سفید و کبود میباشد و آنرا سوسن آسمانی گویند. شعرا سرو و سوسن را به آزادگی وصف می کنند چرا که همیشه سبز و تازه هستند. مراد از زبان سوسن برگ های آن است به طریق تشبیه . مراد از سوسن آزاده عیاران و جوانمردان است.

دِیْرِ کُهَن: کنایه از دنیا است

سَبُکْباران: [ س َ ب ُ ] فارغ بال . آسوده . راحت

معنی بیت: از زبان عیاران و جوانمردان شنیده ام که کسانی که زیر این چرخ کبود از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادند و تعلق خاطری ندارند خوش و خرم زندگی می کنند.

حافظا ترکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست

تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است

ترک گفتن: [ ت َ گ ُ ت َ ] (مصدر مرکب ). رها کردن . چشم پوشیدن

طَریق: راه، روش

جَهان داران: پادشاهان

معنی بیت: حافظ رها کردن و چشم پوشیدن از این جهان است که مایه شادی و طرب است. هرگز گمان مبر که پادشاهان و سلاطین که صاحب همه جاه و جلال و جبروت این دنیا هستند، حال و احوال خوب و خوشی دارند. خلاصه کلام آنکه صفای قلب و سرور باطن در ترک دنیاست نه کسب آن

فهرست مطالب