در این مقاله، متن، تحلیل، معنی و دکلمه شعر برف از احمد شاملو با صدای زیبا و دلنشین احمد شاملو و استاد محمدعلی حسینیان بنیانگذار آموزش سخنوری حرفه ای و فن بیان در کشور را می شنویم.
دکلمه شعر نو یکی از مهمترین و موثرترین تمرین های فن بیان برای آموزش لحن در فن بیان است. برای رسیدن به لحن درست و دقیق در فن بیان، این تمرین می تواند سخن آموزان و هنرجویان فن بیان و سخنرانی را با چالش های جدی فن بیان و تکنیک های لحن روبرو کند.
همچنین می توانید به مقاله و ویدئوی تمرین دکلمه شعر نو برای آشنایی بیشتر با آموزش دکلمه مراجعه کنید.
آنچه در ادامه می خوانید:
۱- فایل صوتی دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان
۲- فایل صوتی دکلمه شعر با صدای احمد شاملو
3- ویدیوی دکلمه شعر تو را دوست می دارم
4- متن شعر
5- معنی لغات شعر
دکلمه شعر
دانلود فایل صوتی دکلمه شعر برف با صدای استاد محمدعلی حسینیان
دانلود فایل صوتی دکلمه شعر برف با صدای احمد شاملو
کلیپ دکلمه شعر
متن شعر برف
برفِ نو، برفِ نو، سلام، سلام!
بِنِشین، خوش نشستهای بر بام.
پاکی آوَرْدی ــ ای امیدِ سپید! ــ
همهْ آلودگیست این ایّام.
راهِ شومیست میزند مُطْرِب1
تلخواریست2 میچکد در جام
اشکواریست3 میکِشد لبخند
ننگواریست4 میتراشد نام
شنبه چون جمعه، پار5 چون پیرار6،
نقشِ همرنگ میزند رَسّام7.
□
مرغِ شادی به دامگاه8 آمد
به زمانی که برگسیختهْ9 دام!
ره به هموارْجایِ10 دشت افتاد
ای دریغا که بر نیاید گام!
تشنه آنجا به خاکِ مرگ نشست
کآتش از آب میکُنَد پیغام!
کامِ ما حاصلْ آن زمان آمد
که طمع بر گرفتهایم از کام11…
خامْ سوزیم12، اَلْغَرَض13، بدرود14!
تو فرود آی، برفِ تازه، سلام!
معنی لغات شعر برف
1- مطرب/motreb/: به طربآورنده. نوازنده . خواننده . رقاص . خنیاگر، رامشگر، ساززن، مغنی، سرودخوان، شکافهزن، مغنی، موسیقیدان، نوازنده، نواساز، نواگر
2- تلخ واریست: مانند تلخی است . وار/vār/ مثل؛ مانند؛ شبیه: مردوار، بزرگوار، بندهوار، دیوانهوار، دایرهوار.
3- اشک واریست: مانند اشک است . وار/vār/ مثل؛ مانند؛ شبیه: مردوار، بزرگوار، بندهوار، دیوانهوار، دایرهوار.
4- ننگ واریست: مانند ننگ است . وار/vār/ مثل؛ مانند؛ شبیه: مردوار، بزرگوار، بندهوار، دیوانهوار، دایرهوار.
5- پار/pār/: در سال گذشته. پارسال، پارینه، سال گذشته
6- پیرار/pirār/: سال پیش از پارسال؛ دو سال پیش از امسال؛ پیرارسال:
شدت پار و پیرار و امسالت اینک
روش بر ره پار و پیرار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۵).
7- رسام/rassām/: رسمکننده؛ نقاش؛ نگارنده؛ پیکرنگار.
8- دامگاه/dāmgāh/: جایی که برای گرفتار ساختن جانوران دام بگذارند؛ جای دام:
دلش چون شدی سیر از این دامگاه
در آن خرگه آوردی آرامگاه (نظامی: ۱۰۳۵).
9- برگسیخته: برگسیختن . [ ب َ گ ُ ت َ ] برگسلیدن . برگسستن . قطع کردن . بریدن
10- هموارْجای: جایِ هموار
11- کام/kām/: خواستۀ دل؛ آرزو.
12- خام/xām/: ناپخته . نارس؛ کال. [مجاز] ناآزموده؛ بیتجربه:
تا به دکّان و خانه درگروی
هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی: ۱۲۰).
13- الغرض/’alqaraz/: کلمهای که در مقام اختصار کلام میگویند، مانند باری، الحاصل، القصه.
14- بدرود/bedrud/: وداع؛ خداحافظی.