شعر عاشقانه از شاملو | گزیده ناب ترین اشعار عاشقانه شاملو

شعر-عاشقانه-از-شاملو

در مقاله شعر عاشقانه از شاملو ، گلچینی از زیباترین و ماندگارترین اشعار عاشقانه شاملو را برای سخن آموزان عزیز گردآوری کرده ایم. استفاده از شعر در سخنرانی می تواند تشخص حرفه ای سخنران را صدچندان کند. امید است که مورد استفاده سخن آموزان قرار گیرد.

زیباترین-اشعار-اشقانه-احمد-شاملو

زیباترین اشعار عاشقانه شاملو

1- چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری!

2- هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار
ستاره‌ گریان در تمنای من …
عشق را
ای کاش
زبان سخن بود …!

3- نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه
لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت
با دستان من آشناست.

4- سلاخی می‌گريست
به قناری کوچکی
دل باخته بود

5- ببخش باران!
تو می باری و ما
هی شسته نمی شویم…!

6- من عاشقانه دوستش می داشتم
و او عاقلانه طردم کرد
منطق او
حتی از حماقت من، احمقانه تر بود …!

7- آی عشق
آی عشق!
رنگ آشنایت پیدا نیست..

8- از تو حرف می‌زنم
چنان نوبرانه می‌شوم؛
که بهار هم
دهانش آب می‌افتد …!

9- آری، با توام
من در تو نگاه می کنم
در تو نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند
بسان بهار که آسمان را
و علف را پاکی آسمان
در رگ من ادامه می‌یابد

10- و عشق
اگر با حضور
همین روزمرگی ها
عشق بماند !
عشق است…

11- و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست

12- برای زیستن
دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد
قلبی که دوستش بدارند

13- معشوق من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،
یک بوسه
یک نگاه حتی حرامم باد!
اگر، تو عاشق من نباشی!

14- مرهم زخم‌های کهنه ام
کنج لبان توست …!
بوسه نمی‌خواهم، چیزی بگو!

15- آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛
برای آنها تنها نشانه حیات،
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد:
آهای فلانی!
از خانه دلت چه خبر
گرم است
چراغش نوری دارد هنوز؟

16- کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح

17- چه جالب است
ناز را می کشیم
آه را می کشیم
انتظار را می کشیم
فریاد را می کشیم
درد را می کشیم
ولی بعد از این همه سال …
آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم
دست بکشیم
از هر آنچه که آزارمان می دهد

18- بالاﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﺁﻥ ﺷﺐﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ
چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ

19- یخ، آب می‌شود
در روح من …
در اندیشه‌هایم…
بهار
حضور توست
بودن توست…

20- جادوی لبخند
شما که زیبایید تا مردان
زیبایی را بستایند
و هر مردی که به راهی می‌شتابد
جادویی لبخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقی ست پای‌بست
عشقتان را به ما دهید
شما که عشقتان زندگی‌ست!
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است

21- بیشترین عشق جهان را
به سوی تو می‌آورم…
چرا که هیچ چیز در کنار من
از تو عظیم تر نبوده است…

22- طرفِ ما شب نیست
چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند
خشمِ کوچه در مُشتِ توست
در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد
من تو را دوست می‌دارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت می‌کند

23- به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی تا چند
تا چند ورق خواهد خورد؟

24- زندگى دام نیست
عشق دام نیست
حتی مرگ دام نیست
چرا که یاران گم‌ شده آزادند
آزاد و پاک…
من عشقم را در سال بد یافتم
که می‌گوید مأیوس نباش
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر مى شدم
گر گرفتم …

25- بگذار کسی نداند که چگونه من
به جای نوازش شدن ، بوسیده شدن
گزیده شده ام!
بگذار هیچ کس نداند
هیـچ کس…!

26- بیا معجزه کن…
آغوشت که باشد
غروب‌های دلگیر پاییز هم دلچسب می‌شود
این روزا آرزوی پنهانیم همین است
یک شبی همه خودم را
درآغوشت پیدا می‌کنم

بهترین-اشعار-عاشقانه-شاملو

بهترین اشعار عاشقانه شاملو (شعر کامل)

1- شعر فراقی

چه بی‌تابانه می‌خواهمت ای دوری‌ات آزمونِ تلخِ زنده‌به‌گوری!
چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم!

بر پُشتِ سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه‌یی بیهوده است.

بویِ پیرهنت،
این‌جا
و اکنون. ــ

کوه‌ها در فاصله
سردند.
دست
در کوچه و بستر
حضورِ مأنوسِ دستِ تو را می‌جوید،
و به راه اندیشیدن
یأس را
رَج می‌زند.

بی‌نجوایِ انگشتانت
فقط. ــ
و جهان از هر سلامی خالی‌ست.

احمد شاملو – فروردینِ ۱۳۵۴ – رم

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود دکلمه شعر با صدای شاملو)

2- شبانه (مرا تو بی سببی نیستی)

مرا
.   تو
بی سببی
.          نیستی.
به راستی
صِلَتِ کدام قصیده ای
.                         ای غزل ؟
ستاره بارانِ جوابِ کدام سلامی
.                                    به آفتاب
از دریچۀ تاریک؟

کلام از نگاه ِ تو شکل می بندد.

خوشا نظربازیا که تو آغاز می کنی!

پسِ پشتِ مَرْدُمَکانَت
فریادِ کدام زندانی ست
.                           که آزادی را
به لبان ِ بَرآماسیده

.                       گُلِ سرخی پرتاب می کند؟ ــ
ورنه
.     این ستاره بازی
حاشا
.       چیزی بدهکار ِ آفتاب نیست.

نگاه از صدایِ تو ایمن می شود.
چه مؤمنانه نامِ مرا آواز می کنی!

و دلت
کبوترِ آشتی ست،
در خونْ تَپیده
به بامِ تلخ.

با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز می کنی!

احمد شاملو – فروردین 1351

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود دکلمه شعر با صدای شاملو)

3- شعر افق روشن

روزی ما دوباره کبوترهایِ مان را پیدا خواهیم کرد

وَ مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سُرود

بوسه است

وَ هر انسان

برایِ هر انسان

برادری ست.

روزی که دیگر درهایِ خانِهْ شان را نمی بندند

قفل

افسانه یی ست

وَ قلب

برایِ زندگی بس است.

روزی که معنایِ هر سخنْ دوست داشتن است

تا تو به خاطرِ آخرین حرفْ دنبالِ سخن نگردی.

روزی که آهنگِ هر حرف، زندگی ست

تا من به خاطرِ آخِرین شعرْ رنجِ جستجویِ قافیه نَبَرم.

روزی که هر لبْ ترانه یی ست

تا کمترین سُرود، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی، برایِ همیشه بیایی

وَ مهربانی با زیباییْ یکسان شود.

روزی که ما دوباره برایِ کبوترهایِ مان دانه بریزیم…

وَ من آن روز را انتظار می کِشم

حتّی روزی

که دیگر

نباشم.

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

4- شعر عشق عمومی

اشکْ رازی ست

لبخندْ رازی ست

عشقْ رازی ست

اشکِ آن شبْ لبخندِ عشق ام بود.

قِصِّه نیستم که بگویی

نغمه1 نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی …

منْ دَرْدِ مشترک ام

مرا فریاد کن.

درخت با جنگلْ سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن می گویم

نام ات را به من بگو

دست ات را به من بده

حرف ات را به من بگو

قلب ات را به من بده

منْ ریشه هایِ تو را دریافته ام

با لبان ات برای همهْ لبها سخن گفته ام

و دستهای ات با دستانِ من آشناست.

در خلوتِ روشن با تو گریسته ام

برایِ خاطرِ زندگان،

و دَرْ گورستانِ تاریک با تو خوانده ام

زیباترینِ سرودها را

زیرا که مردگانِ این سال

عاشقترینِ زندگان بوده اند.

دستت را به من بده

دستهایِ تو با من آشناست

ای دیرْیافتهْ2 با تو سخن می گویم

به سانِ3 ابر که با توفان

به سانِ علف که با صحرا

به سانِ باران که با دریا

به سانِ پرنده که با بهار

به سانِ درخت که با جنگل سخن می گوید

زیرا که من

ریشه هایِ ترا دریافته ام

زیرا که صدایِ من

با صدایِ تو آشناست.

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

5- شعر تو را دوست می دارم

طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کِشند

من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست
شب از ستاره‌ها تنهاتر است…

طرفِ ما شب نیست
چَخماق‌ها کنارِ فِتیله بی‌طاقتند

خشمِ کوچه در مُشتِ توست
در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد
من تو را دوست می‌دارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت می‌کند.

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود دکلمه شعر با صدای شاملو)

6- عاشقانه (بیتوته کوتاهی ست جهان)

بیتوته‌ی کوتاهی‌ست جهان
در فاصله‌ی گناه و دوزخ
خورشید
همچون دشنامی برمی‌آید

و روز
شرمساری جبران‌ناپذیری‌ست.

آه
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی

درخت،
جهلِ معصیت‌بارِ نیاکان است
و نسیم
وسوسه‌یی‌ست نابکار.
مهتاب پاییزی
کفری‌ست که جهان را می‌آلاید.

چیزی بگوی
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی

هر دریچه‌ی نغز
بر چشم‌اندازِ عقوبتی می‌گشاید:
عشق
رطوبتِ چندش‌انگیزِ پلشتی‌ست
و آسمان
سرپناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشتِ خویش
گریه ساز کنی.

آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی،
هر چه باشد

چشمه‌ها
از تابوت می‌جوشند
و سوگوارانِ ژولیده آبروی جهان‌اند.
عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمندتران‌اند.

خامُش منشین
خدا را
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق
چیزی بگوی!

احمد شاملو – ۲۳ مردادِ ۱۳۵۹

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود دکلمه شعر با صدای شاملو)

7- شعر آیدا در آینه

لبانت
به ظرافتِ شعر
شهوانی‌ترینِ بوسه‌ها را به شرمی چنان مبدل می‌کند
که جاندارِ غارنشین از آن سود می‌جوید
تا به صورتِ انسان درآید.

و گونه‌هایت
با دو شیارِ مورّب،
که غرورِ تو را هدایت می‌کنند و
سرنوشتِ مرا
که شب را تحمل کرده‌ام
بی‌آنکه به انتظارِ صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سربلند را
از روسبی‌خانه‌های دادوستد
سربه‌مُهر بازآورده‌ام.

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم!

و چشمانت رازِ آتش است.

و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست
هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد.

و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکیِ آسمان را متهم می‌کند.

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد.

در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد ــ
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.

توفان‌ها
در رقصِ عظیمِ تو
به شکوهمندی
نی‌لبکی می‌نوازند،
و ترانه‌ی رگ‌هایت
آفتابِ همیشه را طالع می‌کند.

بگذار چنان از خواب برآیم
که کوچه‌های شهر
حضورِ مرا دریابند.

دستانت آشتی است
و دوستانی که یاری می‌دهند
تا دشمنی
از یاد
برده شود.

پیشانی‌ات آینه‌یی بلند است
تابناک و بلند،
که «خواهرانِ هفتگانه» در آن می‌نگرند
تا به زیباییِ خویش دست یابند.

دو پرنده‌ی بی‌طاقت در سینه‌ات آواز می‌خوانند.
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب‌ها را گواراتر کند؟

تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه‌ها و دریاها را گریستم
ای پری‌وارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلواره‌ی ناراستی نمی‌سوزد! ــ
حضورت بهشتی‌ست
که گریزِ از جهنم را توجیه می‌کند،
دریایی که مرا در خود غرق می‌کند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.

و سپیده‌دم با دست‌هایت بیدار می‌شود.

احمد شاملو – بهمن ۱۳۴۲

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود دکلمه شعر با صدای شاملو)

8- شعر عاشقانه (آنکه می گوید دوست ات دارم)

آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
خُنْیاگرِ غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است.

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار کاکُلیِ شاد
در چشمانِ توست
هزار قناریِ خاموش
در گلویِ من.

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
دلِ اندُه‌گینِ شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید.

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستارۀ گریان
در تمنّای من.

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

احمد شاملو – 31 تیرِ ۱۳۵۸

(دانلود دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود دکلمه شعر با صدای شاملو)

9- در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.
آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پُل
پرنده‌ها و قوس و قزح را به من بده
و راهِ آخرین را
در پرده‌یی که می‌زنی مکرر کن.

در فراسوی مرزهای تنم
تو را دوست می‌دارم.

در آن دوردستِ بعید
که رسالتِ اندام‌ها پایان می‌پذیرد
و شعله و شورِ تپش‌ها و خواهش‌ها
به‌تمامی
فرومی‌نشیند
و هر معنا قالبِ لفظ را وامی‌گذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایانِ سفر،
تا به هجومِ کرکس‌هایِ پایان‌اش وانهد…

در فراسوهای عشق
تو را دوست می‌دارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.

در فراسوهای پیکرهایِمان
با من وعده‌ی دیداری بده.

10- شانه‌ات مُجابم می‌کند

در بستری که عشق

تشنگی‌ست

زلالِ شانه‌هایت

همچنانم عطش می‌دهد

در بستری که عشق

مُجابش کرده است

11- عشق

خاطره یی ست به انتظار حدوث و تجدد نشسته

چرا که آنان اکنون هردو خفته اند

در این سوی بستر

مردی

وزنی

در آنسوی

تند بادی بر درگاه و

تند باری بر بام

مردی و زنی خفته

ودر انتظار تکرار و حدوث

عشقی خسته

12- در لحظه

به تو دست می سایم و جهان را در می یابم

به تو می اندیشم

و زمان را لمس می کنم

معلق و بی انتها

عریان

می وزم،می بارم،می تابم

آسمان ام

ستارگان و زمین

وگندم عطر آگینی که دانه می بندد

رقصان

در جان سبز خویش

از تو عبور می کنم

چنان که تندری از شب

می درخشم

و فرو می ریزم

13- همه
لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق! آی عشق!
چهره آبی‌ات پیدا نیست
و خنکای مرحمی
بر شعله زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون

آی عشق! آی عشق!
چهره سرخ‌ات پیدا نیست
غبار تیره تسکینی
بر حضور وهن
دنج رهایی
بر گریز حضور
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه برگچه بر ارغوان

آی عشق! آی عشق!
رنگ آشنایت
پیدا نیست!

14- همه برگ و بهار
در سر انگشتان توست
هوای گسترده
در نقره انگشتانت می‌سوزد
و زلالی چشمه‌ساران
از باران و خورشید سیرآب می‌شود

زیباترین حرفت را بگو
شکنجه پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌ای بی‌هوده می‌خوانید

چرا که ترانه ما
ترانه بیهودگی نیست

چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست

حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی است؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشه است

بیشترین عشق جهان را
به سوی تو می‌آورم
از معبر فریادها و حماسه‌ها
چرا که هیچ چیز در کنار من
از تو عظیم‌تر نبوده است
که قلبت
چون پروانه‌ای
ظریف و کوچک و عاشق است

ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خود غره‌ای
به خاطر عشقت

ای صبور!
ای پرستار!
ای مومن!
پیروزی تو میوه حقیقت توست
رگبارها و برف‌ها را
توفان و آفتاب
آتش‌بیز را
به تحمل صبر شکستی
باش تا میوه غرورت برسد
ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست،
پیروزی عشق نصیب تو باد!

15- من و تو یکی دهانیم
که با همه آوازش
به زیباتر سرودی خواناست.

من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هر دَم
در منظرِ خویش
تازه‌تر می‌سازد.

نفرتی
از هرآنچه بازِمان دارد
از هرآنچه محصورِمان کند
از هرآنچه واداردِمان
که به دنبال بنگریم،
دستی
که خطی گستاخ به باطل می‌کشد.

من و تو یکی شوریم
از هر شعله‌یی برتر،
که هیچگاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه‌تنیم.

و پرستویی که در سرْپناهِ ما آشیان کرده است
با آمدشدنی شتابناک
خانه را
از خدایی گم‌شده
لبریز می‌کند.

شعر-عاشقانه-شاملو-برای-آیدا

شعر عاشقانه شاملو برای آیدا

چهار شعر عاشقانه شاملو برای آيدا

۱- سرودِ مردِ سرگردان

مرا می‌باید که در این خمِ راه
در انتظاری تاب‌سوز
سایه‌گاهی به چوب و سنگ برآرم،

چرا که سرانجام
امید
از سفری به‌دیرانجامیده باز می‌آید.

به زمانی اما
ای دریغ!
که مرا
بامی بر سر نیست
نه گلیمی به زیرِ پای.

از تابِ خورشید
تفتیدن را
سبویی نیست
تا آبش دهم،
و برآسودنِ از خستگی را
بالینی نه
که بنشانمش.

مسافرِ چشم‌به‌راهی‌های من
بی‌گاهان از راه بخواهد رسید.

ای همه‌ی امیدها
مرا به برآوردنِ این بام
نیرویی دهید!

(دانلود شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

(دانلود شعر با صدای احمد شاملو)

۲۹ اردیبهشتِ ۱۳۴۲

۲- سرودِ آشنایی

کیستی که من
اینگونه
به‌اعتماد
نامِ خود را
با تو می‌گویم
کلیدِ خانه‌ام را
در دستت می‌گذارم
نانِ شادی‌هایم را
با تو قسمت می‌کنم
به کنارت می‌نشینم و
بر زانوی تو
اینچنین آرام
به خواب می‌روم؟

کیستی که من
اینگونه به جد
در دیارِ رؤیاهای خویش
با تو درنگ می‌کنم؟

۲۹ اردیبهشتِ ۱۳۴۲

(دانلود شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

۳- کدامین ابلیس

کدامین ابلیس
تو را
اینچنین
به گفتنِ نه
وسوسه می‌کند؟
یا اگر خود فرشته‌یی‌ست
از دامِ کدام اهرمن‌ات
بدینگونه
هُشدار می‌دهد؟

تردیدی‌ست این؟
یا خود
گام‌ْصدای بازپسین قدم‌هاست
که غُربت را به جانبِ زادگاهِ آشنایی
فرود می‌آیی؟

۳۰ اردیبهشتِ ۱۳۴۲

(دانلود شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

۴- سرود برای سپاس و پرستش

بوسه‌های تو
گنجشکَکانِ پُرگوی باغ‌اند
و پستان‌هایت کندوی کوهستان‌هاست
و تنت
رازی‌ست جاودانه
که در خلوتی عظیم
با من‌اش در میان می‌گذارند.

تنِ تو آهنگی‌ست
و تنِ من کلمه‌یی که در آن می‌نشیند
تا نغمه‌یی در وجود آید:
سرودی که تداوم را می‌تپد.

در نگاهت همه‌ی مهربانی‌هاست:
قاصدی که زندگی را خبر می‌دهد.

و در سکوتت همه‌ی صداها:
فریادی که بودن را تجربه می‌کند.

۳۱ اردیبهشتِ ۱۳۴۲

(دانلود شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان)

فهرست مطالب