شعر سبز | دکلمه، متن، تحلیل و معنی شعر

دکلمه شعر سبز مهدی اخوان ثالث

در این مقاله دکلمه شعر سبز از مهدی اخوان ثالث با صدای دلنشین استاد محمدعلی حسینیان و همچنین متن و معنی لغات شعر را مشاهده می کنید. امید است مورد توجه سخن آموزان قرار بگیرد.

دکلمه شعر نو یکی از مهمترین تمرین های فن بیان جهت آموزش لحن است. برای رسیدن به لحن مناسب این تمرین می تواند سخن آموزان نوآموز را با چالش های جدی فن بیان و تکنیک های لحن مواجه کند.

آنچه در ادامه می خوانید:

1- فایل صوتی دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان

2- فایل صوتی تحلیل شعر توسط استاد محمدعلی حسینیان

3- ویدئوی دکلمه شعر

4- متن شعر سبز

5- معنی لغات شعر سبز

دکلمه شعر سبز

فایل صوتی دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان

فایل صوتی تحلیل شعر توسط استاد محمدعلی حسینیان

به زودی …

ویدئوی دکلمه شعر

متن شعر سبز

با تو دیشب تا کجا رفتم.

تا خدا وآن­سویِ صحرایِ خدا رفتم.

من نمی گویم ملایکْ بال در بالم شنا کردند،

من نمی گویم که بارانِ طلا آمد،

با تو لیکْ ای عطرِ سبزِ سایه پرورده1،

ای پَری که باد می بُرْدَت

از چمنزارِ حریرِ2 پُر گلِ پرده،

تا حریمِ3 سایه هایِ سبز

تا بهارِ سبزه هایِ عطر

تا دیاری4 که غریبیهاش5 می آمد به چشمم آشنا، رفتم.

پا به پایِ تو که می بُرْدی مرا با خویش،

­_ همچنان کز خویش و بی خویشی6 _

در رکابِ7 تو که می رفتی،

همْعِنان8 با نور،

در مُجَلَّل9 هَوْدَجِ10 سِرّ11 و سرود و هوش12 و حِیرانی13،

سویِ اَقْصا14 مرزهایِ دور؛

_ تو قَصیلِ15 اسبِ بی آرامِ من، تو چترِ طاووسِ نرِ مستم16

تو گرامی ترْ تَعَلُّق17،‌ زُمْرُدینْ18 زنجیرِ زهرِ19 مهربانِ من _

پا به پایِ تو

تا تَجَرُّد20 تا رها رفتم.

غرفه هایِ خاطرمْ پُرْ چشمکِ نور و نوازشها

موجسارانْ21 زیرِ پایم رامترْ پُل بود.

شُکْرْها بود و شکایتها،

رازها بود و تأمُّل22 بود.

با همهْ سنگینیِ بودن،

و سَبُکْبالیِّ بخشودن،

تا ترازویی که یکسان بود در آفاقِ23 عدلِ او

عِزَّت24 و عَزْل25 و عزا26 رفتم.

چند و چونها در دلم مُردند،

که به سویِ بی چرا رفتم.

***

شُکْرِ پُرْ اَشکمْ نِثارَت باد.

خانه اَت آباد ای ویرانیِ سبزِ27 عزیزِ من،

ای زِبَرْجَدْگونْ28 نگینِ‌29 خاتَمَتْ30 بازیچۀ هر باد

تا کجا بُردی مرا دیشب،

با تو دیشب تا کجا رفتم.

معنی لغات شعر سبز

1- پرورده/parvarde/: پروریده؛ پرورش‌یافته؛ پرورش‌داده‌شده. تربیت‌شده.

2- حریر/harir/: ابریشم. پارچۀ ابریشمی. جامۀ ابریشمی؛ پرنیان؛ پرند.

3- حریم /harim/: محدوده، حیطه، قلمرو، مرز

4-دیار: سرزمین، خانه، مکان، جا

5- غریب: [مجاز] موجب شگفتی؛ عجیب. غریبیهاش: عجایبش

6- بی خویشی: از خود بی خود شدگی . از خودی خود رستگی :
کار من سربازی و بی خویشی است
کار شاهنشاه من سربخشی است (مولوی)

7- در رکاب کسی بودن: حاضر بودن . آماده بودن . همراهی کردن

8- همعنان: همدوش، همراه، همقدم

9- مجلل /mojallal/: باشکوه، باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرطمطراق، شکوهمند، فرمند، لوکس

10-هودج /ho[w]daj/: تختروان، عماره، کجاوه، محمل

11- سِرّ: راز پوشیده، نهان

12- هوش /huš/: خرد، عقل . درایت، فراست، فهم، کیاست . ادراک، شعور . جان، روح

13- حیرانی: سرگشتگی و تحیر. پریشانی . اضطراب . حیرت

14- اقصا /’aqsā/: اقطار، دوردستها، نقاط

معنی لغت شعر

15- قَصیل: آنچه سبز بریده شود از کشت . علف جو که سبز بریده شود برای چارپایان . خوراک چارپایان .
تو قصیل اسب بی آرام من به معنای ای آرام جانم یا دلآرام من است.

16- چتر طاووس نر مست: مقصود دم چتری با پرهای رنگین بسیار زیبای طاووس نری است که آماده جفت گیری و عشق بازی است.
تو چتر طاووس نر مستم به معنای زیبای من است.

17- تَعَلُّق /ta’alloq/: دلبستگی، علاقه، علقه، وابستگی

18- زمردین /zomorrodin/: منسوب به زمرد، زمردی ، ساخته شده از زمرد. سنگی قیمتی و معمولاً سبزرنگ که در جواهرسازی به‌ کار می‌رود. به ضرورت وزن شعر با سکون م خوانده می شود.

19- زهر /zahr/: داروی کشنده؛ هر دارویی که جانداری را هلاک کند؛ سم، شرنگ، شوکران، هلاهل

20- تجرد /tajarrod/: حالت تجرد ؛ حالت تنهائی و گوشه نشینی . عالم تجرد ؛ عالم انقطاع از ما سوی ﷲ

21- موجساران: سار در آخر بعضی کلمات مرکب پسوند مکان است که بیشتر معنای کثرت و انبوهی را می رساند. چشمه – سار. از ادات تشبیه که معنای مانند و شبیه را می رساند: بادسار.

22- تامل /ta’ammol/: تانی، درنگ، مکث، تاخیر . شکیبایی، مصابرت . اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی . مراقبه، مکاشفه . اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن . درنگ کردن . دوراندیشی کردن

23- آفاق /’āfāq/: جهان، دنیا، عالم، گیتی . افقها، کرانه ها

24- عزت /’ezzat/: ارجمندی؛ احترام.

25- عزل /’azl/: برکنار کردن از کار

26- عزا /’azā/: عزیت، داغ، سوگ، سوگواری، ماتم، مصیبت

27- سبز /sabz/: معشوق

28- زبرجدگون /ze(a)barjad/: مانند زبرجد. نوعی سنگ قیمتی به رنگ زرد یا سبز که در جواهرسازی به کار می‌رود.

29- نگین /negin/: آنچه بر روی انگشتری نصب کنند . [قدیمی] سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند.
نگین تویی و چو انگشتری‌ست ملک جهان
بها و قیمت انگشتری بود ز نگین

30- خاتم /xātam/: ]قدیمی] انگشتر؛ انگشتری

فهرست مطالب