شعر یله بر نازکای چمن…(شبانه) | دکلمه ، متن ، معنی و تحلیل شعر

شعر-یله-بر-نازکای-چمن

شعرهای عاشقانه شاملو

در این مقاله، متن، تحلیل، معنی و دکلمه شعر یله بر نازکای چمن (شبانه) از احمد شاملو با صدای زیبا و دلنشین استاد محمدعلی حسینیان ، بنیانگذار آموزش سخنوری حرفه ای و فن بیان در کشور را می شنویم.

دکلمه شعر نو یکی از مهمترین و موثرترین تمرین های فن بیان برای آموزش لحن در فن بیان است. برای رسیدن به لحن درست و دقیق در فن بیان، این تمرین می تواند سخن آموزان و هنرجویان فن بیان و سخنرانی را با چالش های جدی فن بیان و تکنیک های لحن روبرو کند.

همچنین می توانید به مقاله و ویدئوی تمرین دکلمه شعر نو برای آشنایی بیشتر با آموزش دکلمه مراجعه کنید.

آنچه در ادامه می خوانید:

۱- فایل صوتی دکلمه شعر با صدای استاد محمدعلی حسینیان

۲- فایل صوتی دکلمه شعر با صدای احمد شاملو

۳- ویدیوی دکلمه شعر 

4- متن شعر 

5- معنی لغات شعر 

دکلمه-شعر-یله-بر-نازکای-چمن

دکلمه شعر یله بر نازکای چمن

دانلود فایل صوتی دکلمه شعر یله بر نازکای چمن…(شبانه) با صدای استاد محمدعلی حسینیان

پادکست دکلمه شعر یله بر نازکای چمن…(شبانه) با صدای احمد شاملو

ویدئوی دکلمه شعر یله بر نازکای چمن…(شبانه)

متن شعر یله بر نازکای چمن…(شبانه)

یَلِه1
بر نازُکای2 چمن
رها شده باشی

پا در خُنکای3 شوخِ4 چشمه‌یی،
و زنجره5
زنجیرۀ بلورینِ صدایش را ببافد.

در تجرّدِ6 شب
واپسین وحشتِ جانت
ناآگاهی از سرنوشتِ ستاره باشد
غمِ سنگینت
تلخی ساقۀ علفی که به دندان می‌فشری.

همچون حبابی ناپایدار
تصویرِ کاملِ گنبدِ آسمان باشی
و رویینه7
به جادویی که اسفندیار8.
مسیرِ سوزانِ شهابی
خطِّ رحیل9 به چشمت زند،
و در ایمن‌تر کُنجِ گمانت
به خیالِ سستِ یکی تلنگر10
آبگینۀ11 عُمْرَت
خاموش
درهم شکند.

احمد شاملو مهرِ ۱۳۵۳

معنی لغات شعر یله بر نازکای چمن…(شبانه)

1- یله/yale/: رها؛ آزاد؛ ول؛ ول‌شده. یله کردن: (مصدر متعدی) واگذاشتن؛ رها کردن:
گله کرد باید به گیتی یله
تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی)

2- نازُکای: نازُکی . نرمی و لطافت

3- خُنُکای: خنک . [مقابلِ گرم] دارای سرمای ملایم و مطبوع: آب خنک.

4- شوخ/šux/: بانشاط، خوشدل، زندهدل، شاد، شنگ

5- زنجره/zanja(e)re/: حشرۀ کوچکی شبیه ملخ که صدای بلند و طولانی دارد؛ سیرسیرک.

6- تجرد/tajarrod/: تنهایی . انزوا، عزلت، گوشه گزینی، گوشه گیری

7- رویینه: محکم ، استوار.

8- اِسْفَنْدیار: در اوستا سپنتوداته و در پهلوی سپنت دات ، مرکب از دو جزء: جزء اول سپنتو بمعنی مقدس و جزء دوم داته از مصدر دا بمعنی آفریدن ؛ جمعاً یعنی آفریدۀ (خرد) پاک و نیز نام پسر گشتاسپ است . اسفندیار نام پسر گشتاسب است که به روئین تن اشتهار دارد. لقب اسفندیار است گویند که به دعای یکی از صاحب کمالان عصر خود بر جلد بدن او تیغ و تیر کار نمی کرد. و معنی این لقب آن است که گویی تن او از روی بوده است و بر آن تیر و شمشیر کار نمی نموده و گویند به تدبیر و تعویذ زردشت این معنی تن او را حاصل شده بود و بالاخره به تیر رستم کشته شد و او را رویین نیز گفته اند.

9- رحیل/rahil/: کوچ کردن؛ کوچیدن؛ کوچ.

10- تلنگر/talangor/: ضربه که با انگشت میانه به بدن کسی یا چیزی بزنند. محرکی که واکنشی را برمی‌انگیزد

11- آبگینه/’ābgine/: : شیشه . آبگینه عمر: شیشه عمر

فهرست مطالب