آموزش لحن دکلمه |
مشاوره رایگان فن بیان |
نقشه راه فن بیان |
---|
.
.
غزل 283 حافظ با سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش آغاز می شود. وزن غزل سحر ز هاتف غیبم ، مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات (بحر مجتث مثمن مخبون مقصور) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 283 حافظ استفاده کنید.
آنچه در ادامه می خوانید:
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی غزل و لغات
متن غزل 283 حافظ
سَحَر زِ هاتِفِ غیبم رسید مژده به گوش
که: دُوْرِ شاهِ شجاع است، مِیْ دِلیر بنوش!
شد آن که اهلِ نظر بر کناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لبْ خاموش
به صوتِ چنگ بگوییم آن حکایتها
که از نهفتنِ آن، دیگِ سینه میزد جوش
شرابِ خانگیِ ترسِ مُحْتَسِبْخورده
به رویِ یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش!
ز کویِ میکده، دوشش به دوش میبُردند
امامِ شهر، که سجّاده میکِشید به دوش!
دِلا: دَلالَتِ خیرت کنم به راهِ نجات:
مکن به فِسْقْ مُباهات، و زُهد هم مَفُروش!
محلِ نورِ تَجَلّیست رایِ اَنْوَرِ شاه
چو قُرْبِ او طَلَبی، در صفایِ نیّت کوش
به جز ثنایِ جَلالَش مساز وِرْدِ ضمیر
که هست گوش و دلش مَحْرَمِ پیامِ سروش
رموزِ مصلحتِ مُلْک، خُسْروان دانند
گدایِ گوشهنشینی تو، حافظا، مَخُروش!
→ غزل شماره 282: ببرد از من قرار و طاقت و هوش
← غزل شماره 284: هاتفی از گوشه میخانه دوش
دکلمه غزل 283 حافظ
دکلمه غزل سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش با صدای استاد محمدعلی حسینیان
شرح و تفسیر غزل 283 حافظ
سَحَر زِ هاتِفِ غیبم رسید مژده به گوش
که: دُوْرِ شاهِ شجاع است، مِیْ دِلیر بنوش!
اختلاف خوانش: شاه را هم با سکون ه و هم با کسره ه خوانده اند.
هاتف غیب: [ تِ فِ غَ / غِ ] به معنی فرشته ای است که از عالم غیب آواز دهد. سروش غیب
دور: [ دَ / دُ ] دوره، زمان، عصر
شاه شجاع: [ شُ ] فرزند مبارزالدین محمدبن امیر مظفربن منصوربن پهلوان حاجی است .53 سال عمر کرد و 25 سال سلطنت نمود و در سال 786 هَ . ق . درگذشت. شاه شجاع مردی فاضل و شاعر و شعردوست و ادب پرور بود و در نه سالگی قرآن را حفظ کرد و در اقامه ٔ شعایر دینی جد بلیغ داشت . شاه شجاع دارای خطی زیبا نیز بود و مدرسه ٔ «دارالشفاء» شیراز را تأسیس کرد و ممدوح حافظ شیرازی و معاصر عماد فقیه نیز بوده است
مِیْ دِلیر بنوش: بدون ترس و واهمه شراب بنوش
معنی بیت: سحرگاهان خبر خوشی از سروش غیب رسید که بی پروا میگساری کنید که اینک زمان پادشاهی و سلطنت شاه شجاع است.
شد آن که اهلِ نظر بر کناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لبْ خاموش
شُد: گذشت، سپری شد
اهل نظر: [ اَ لِ نَ ظَ ] کنایه از اهل دل است وآنکه پیوسته نظر بخوبان دارد . صاحب نظر
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش: کنایه از شرایط اختناق و خفقان حاکم بر جامعه است
بر کناره می رفتند: گوشه گیری کردند . از مردم دوری گزیدند
معنی بیت: آن زمانی که رندان و نظربازان و صاحبنظران با اینکه هزار سخن نغز در دهان داشتند، ولی لب فروبسته و خاموشی و عزلت پیشه کرده بودند گذشته است.
به صوتِ چنگ بگوییم آن حکایتها
که از نهفتنِ آن، دیگِ سینه میزد جوش
اختلاف نسخ: در برخی نسخ به جای به صوت چنگ، به بانگ چنگ آمده است: به بانگ چنگ بگوییم آن حکایت ها
به صوتِ چَنگ: یا به بانگ چنگ از کنایاتی است دال بر اشکارا و بی پروا انجام دادن کار خلاف عرف یا بروز دادن هر آنچه فرد در دل فروخورده دارد
معنی بیت: اینکه روزگار مدتی بر وفق مرادت می چرخد تماما مکر و حیله است و بی اعتبار و بی فایده است. پس ای یار به جای دلخوش کردن به روزگار، نیکی و خوبی در حق دوستان را فراموش مکن.
دیگِ سینه: اضافه تشبیهی است و سینه به دیگ تشبیه شده است
جوش زدن: [ زَ دَ ] به غلیان آمدن || عصبانی شدن . داد و فریاد بیجا کردن || بی تابی و اضطراب کردن . غم خوردن
معنی بیت: سخن هایی که بر لب داشتیم ولی لب فروبسته بودیم وآن داستان ها و حکایت هایی که در سینه نگه داشته بودیم و مایه بی تابی و غم و اضطراب شده بود را آشکارا و بی پروا بیان کنیم.
شرابِ خانگیِ ترسِ مُحْتَسِبْخورده
به رویِ یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش!
شراب خانگی: [ شَ بِ نِ ] شرابی که در خانه تهیه می شود
ترس محتسب خورده: [ تَ سِ مُ تَ سِ ] ترس پاسبان و داروغه را تحمل کرده و از سر گذرانده . این عبارت از عبارات نغز و لطیف ادب پارسی برای توصیف یک دوره خفقان و اختناق است.
بانگ: صدا و آواز
نوشانوش: نوش نوش . نوش باد نوش باد! نوش بادی که باده گساران در بزم می هنگام جام برگرفتن یکدیگر را گویند
معنی بیت: شراب خانگی که از چشم پاسبان و داروغه پنهان مانده را به سلامتی جمال زیبای یار بنوشیم و آواز نوش باد، نوش باد سر دهیم.
ز کویِ میکده، دوشش به دوش میبُردند
امامِ شهر، که سجّاده میکِشید به دوش!
دوش: در مصرع اول به معنای شانه و کتف است و در مصرع دوم به معنای شب گذشته است
دوش به دوش بُردن: کسی را روی شانه حمل کردن
سَجّاده به دوش کشیدن: جانماز آب کشیدن . کنایه از تظاهر به عبادت و طاعت و تقوی . در نهایت به معنای ریاکاری است
معنی بیت: شب پیشین امام جماعت شهر که تظاهر به عبادت و تقوا می کرد و ریاکاری پیشه کرده بود را از میکده بیرون کردند.
دِلا: دَلالَتِ خیرت کنم به راهِ نجات:
مکن به فِسْقْ مُباهات، و زُهد هم مَفُروش!
دلالت: [ دَ لَ ] راهنمایی . هدایت . راهبری
فسق: [ فِ ] کار بد . گناه . زنا . نافرمانی از امر خداوند
مباهات: [ مُ ] نازیدن . بالیدن . فخر کردن
زهدفروشی: [ زُ فُ ] کسی که تظاهر به زهد و تقوی کند بی آنکه زاهد باشد
معنی بیت: ای دل از روی خیرخواهی راه رستگاری را نشانت می دهم و آن اینکه به گناه و نافرمانی و سرکشی افتخار مکن و همچنین ریاکارانه تظاهر به عبادت و تقوی مکن.
محلِ نورِ تَجَلّیست رایِ اَنْوَرِ شاه
چو قُرْبِ او طَلَبی، در صفایِ نیّت کوش
مَحَلِّ نورِ تَجَلّی: جلوه گاه نور الهی . کنایه از اینکه شاه اهل کشف و صاحب نفس قدسی است و به هر چه از ضمیر و دلت بگذرد آگاه است
رای: اندیشه
انور: [ اَ وَ ] روشن و نورانی
قرب: [ قُ ] مرتبه و منزلت . خویشی و نزدیکی
صَفایِ نیّت: پاکی اندیشه
معنی بیت: شاه اهل کشف و صاحب نفس قدسی است. اگر نزدیکی او را می خواهی در صفای باطن و پاکی ضمیر و اندیشه ات بکوش که او از هر آنچه بر قلب و مغزت بگذرد آگاه می شود.
به جز ثنایِ جَلالَش مساز وِرْدِ ضمیر
که هست گوش و دلش مَحْرَمِ پیامِ سروش
ثنای جلالش: [ ثَ یِ جَ لَ ] مدح شکوه و بزرگی اش
ورد ضمیر: [ وِ دِ ضَ ] دعای دل
سروش: هاتف غیبی . فرشته غیب
معنی بیت: غیر از مدح و ثنای شکوه و بزرگواری اش، اندیشۀ دیگری در دل مپروران که گوش دلش محرم پیام فرشتگان است و از هر چه بر ضمیر تو بگذرد آگاه می شود.
رموزِ مصلحتِ مُلْک، خُسْروان دانند
گدایِ گوشهنشینی تو، حافظا، مَخُروش!
رموز: [ رُ ] جمع رمز . اسرار
مصلحت ملک: [ مَ لَ حَ تِ مُ ] خیر و صلاح کشور
خسروان: [ خُ ] پادشاهان
گوشه نشین: [ شِ نِ ] تنها . خلوت نشین . گوشه گیر
مخروش: [ مَ خُ ] داد و فریاد مکن . سر و صدا راه مینداز
معنی بیت: حافظ تو گدای خلوت نشین و گوشه گیری بیش نیستی و از اسرار و رموز مملکت داری آگاهی نداری. صلاح و خیر امور مملکت را پادشاهان می دانند و این کار وظیفۀ چون تویی نیست. پس بی جهت داد و فریاد و مکن و سر و صدا راه مینداز
به صـوت چنگ و بانگ نوشــانوش ✨?