آموزش
لحن
دکلمه
مشاوره
رایگان
فن بیان
نقشه
راه
فن بیان

.

.
غزل 268 حافظ با گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس آغاز می شود. وزن غزل گلعذاری ز گلستان جهان ، فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع‌لان (بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 268 حافظ استفاده کنید.

آنچه در ادامه می خوانید:

1- متن غزل

2- دکلمه غزل 

3- شرح و تفسیر غزل

4- معنی غزل و لغات

متن غزل 268 حافظ

گُلعِذاری ز گُلِستانِ جهان ما را بس
زین چمن، سایهٔ آن سروِ روان ما را بس

من و همصحبتیِ اهلِ ریا؟ دورَم باد!
از گرانانِ جهان، رَطْلِ گران ما را بس

قصرِ فِردوس به پاداشِ عمل می‌بخشند
ما که رِندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس

بِنِشین بر لبِ جوی و گُذَرِ عُمْرْ ببین
کاین اِشارَت زِ جهانِ گُذَران، ما را بس

نقدِ بازارِ جهان بِنْگَر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس

یار با ماست، چه حاجت که زیادَت طَلَبیم؟
دولتِ صحبتِ آن مونِسِ جان ما را بس

از دَرِ خویش، خدا را، به بِهِشتَم مَفِرِست
که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس

حافظ، از مَشْرَبِ قسمت، گِلِه بی‌انصافیست
طَبْعِ چون آب و غزل‌هایِ روان ما را بس

→ غزل شماره 267: ای سبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

← غزل شماره 269: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

دکلمه غزل 268 حافظ

دکلمه غزل گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس با صدای استاد محمدعلی حسینیان

شرح و تفسیر غزل 268 حافظ

گُلعِذاری ز گُلِستانِ جهان ما را بس
زین چمن، سایهٔ آن سروِ روان ما را بس

اختلاف نسخ: در برخی نسخ به جای روان، چمان آمده است: زین چمن سایه آن سرو چمان ما را بس

گلعذار: [ گُ عِ ] گلرو. خوش صورت . نیکورخ . زیباروی . آنکه سیمایی چون گل دارد

زین چمن: استعاره از جهان است

سرو روان: [ سَ وِ رَ ] کنایه از معشوق قدبلند است

معنی بیت: از همه زیبایی های دنیا، یار زیبارو و سایۀ لطف و محبت یار سروقد و خوش‌اندام برای ما کافیست.

من و همصحبتیِ اهلِ ریا؟ دورَم باد
از گرانانِ جهان، رَطْلِ گران ما را بس

همصحبتی: [ هَ صُ بَ ] همنشینی . هم سخن شدن . مصاحبت

اهل ریا: [ اَ لِ ] ریاکاران

گرانان جهان: [ گِ نِ جَ ] گرانجانان، گران عبارت است از فرد ملال‌آوری که وجودش چون بار گران بر گردۀ دیگران باشد.

رطل گران: [ رَ لِ گِ ] کنایه از پیاله و پیمانه ٔ بزرگ است

معنی بیت: من همنشینِ ریاکارانِ ملال آور و غیرقابل تحمل شوم؟ امکان ندارد. از تمام آنچه در این جهان گران و سنگین می آید، همین پیاله سنگین شراب برای ما را بس است.

قصرِ فِردوس به پاداشِ عمل می‌بخشند
ما که رِندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس

قصر فردوس: [ قَ رِ فِ دُ ] کاخ بهشت

رند: [ رِ ] منکر و لاابالی و بی قید، ایشان را از این جهت رند خوانند که ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سلامت باشد

دیر مغان: [ دِ رِ مُ ] صومعه، عبادتگاه زرتشتیان، میکده

معنی بیت: بهشت را به پاداش کارهای نیک می بخشند، ما که سرگشته و رند و نظربازیم همان میکده برای ما کافیست.

بِنِشین بر لبِ جوی و گُذَرِ عُمْرْ ببین
کاین اِشارَت زِ جهانِ گُذَران، ما را بس

اختلاف نسخ: در نسخ قدیمی به جای کاین، وین آمده است: وین اشارت ز جهان گذران ما را بس

لب جوی: [ لَ بِ ] کنار رود ، کنار نهر

اشارت: [ اِ رَ ] رمز. ایماء

گذران: [ گُ ذَ ] در حال گذشتن . فانی

معنی بیت: در کنار رود بنشین و گذر عمر را تماشا کن، که همین عبور آب کافی است تا ما به درک فانی بودن دنیا نائل شویم.

نقدِ بازارِ جهان بِنْگَر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس

نقد: [ نَ ] سکه رایج، ارزش، بها

بازار و آزار: منظور از بازار، کار و بار و نعمت ها و رونق جهان است و منظور از آزار، سرشت و ذات و پیامدهای آن است

معنی بیت: به کار و بار و نعمت و رونق جهان نگاه کن و به پیامدها و مضرات و فانی بودن آن هم بنگر. اگر برای شما سودی دارد برای ما ندارد و عطایش را به لقایش می بخشیم.

یار با ماست، چه حاجت که زیادَت طَلَبیم؟
دولتِ صحبتِ آن مونِسِ جان ما را بس

حاجت: [ جَ ] نیاز

زیادت: [ دَ ] زیادی، افزونی

دولت: [ دَ / دُ لَ ] بخت، اقبال

صحبت: [ صُ بَ ] همنشینی، معاشرت

مونس جان: [ نِ سِ ] همدم جان . مراد جانان است

معنی بیت: گل در بر و می بر کف و معشوق به کام است، چه نیازی که بیشتر از این چیزی طلب کنیم. بخت و اقبال همنشینی با جانان برای ما کافی است.

از دَرِ خویش، خدا را، به بِهِشتَم مَفِرِست
که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس

از دَرِ: از درگاه، از آستان

خدا را: محض رضای خدا

کُون و مَکان: هستی و عالم ماده

معنی بیت: ای یار، محض رضای خدا از آستان و درگاهت مرا به بهشت هم نفرست که از همۀ آنچه در جهان هستی است، سر کوی تو برای ما کافیست.

حافظ، از مَشْرَبِ قسمت، گِلِه بی‌انصافیست
طَبْعِ چون آب و غزل‌هایِ روان ما را بس

مشرب: [ مَ رَ ]  آب خور . آبشخور

قسمت: [ قِ مَ ] بهره ، روزی

مشرب قسمت: [ مَ رَ بِ قِ مَ ] مقسم و تقدیرگاه ازلی . جای بخش کردن بهره و روزی یکایک آفریدگان

گله: [ گِ لِ ] شکایت، شکوه

طبع: [ طَ ] قریحه . استعداد . توانایی . سرشت

معنی بیت: حافظ از تقدیر ازلی گله و شکایت کردن بی انصافی است که قریحه و طبع روان و غزل های لطیف و ناب برای ما بس است.