زبان معیار :

گویش های مختلف یک زبان ذخائر غنی آن زبان هستند و زیبایی آن را صدچندان می کنند و این تنوع زبانی و فرهنگی دستمایه اعتلای فرهنگ کشور است. البته صحیح تر و دقیق تر آن است که به جای آنکه بگوییم چگونه بدون لهجه صحبت کنیم بگوییم که ما چگونه می توانیم به زبان معیار صحبت کنیم. زبان معیار زبان قشرِ متوسطِ پایتخت نشینِ دانشگاهیِ هر کشوری است که در تمامی مجامع و جلسات رسمی هر کشوری صحبت می شود. در دو سوی زبان معیار ما زبان ادبی و زبان عامیانه را داریم که تفاوت آن ها مربوط به نوع کلمات و ساختار مورد استفاده هر کدام از آن هاست. زبان معیار می تواند از دو جهت مورد بررسی قرار بگیرد , هم از جهت کلماتی که در زبان معیار به کار می روند و هم از نظر تلفظ مخرج حروف و تکیه کلام و هجا که موضوع ما در این مقاله بررسی تلفظ دقیق و صحیح مخرج حروف و تکیه کلام و هجا در زبان معیار است. اساسا اینکه ما متوجه گویش می شویم و به این پرسش میرسیم که چگونه بدون لهجه صحبت کنیم , هم به جهت مقایسه آن با زبان معیار است. 

نحوه تلفظ مخرج حروف :

بررسی نحوه تلفظ مخرج حروف می تواند شما را با زبان معیار آشنا کند و اینکه اگر شما خواستید بدون لهجه یعنی به زبان معیار صحبت کنید می توانید با تمرین های تلفظ صحیح مخرج حروف و رعایت تکیه کلام و هجا به این مهم دست یابید. بررسی چگونگی تلفظ و محل تشکیل حروف و همچنین انواع تکیه کلام و تکیه هجای حروف در زبان فارسی به ما این امکان را می دهد که با نحوه صحبت کردن با زبان معیار آشنا شویم. انواع گویش ها به دلیل تغییر در اکسان ها و تاکیدات کلامی و یا تغییرات در تکیه های هجا و همچنین کشیدگی یا کوتاهی بیش از حد مصوت ها ایجاد می شود. البته در مواردی هم عدم رعایت اعراب کلمات سبب ایجاد گویش های مختلف می شود. 

صامت

  • هر کلمه از تعدادی واک تشکیل شده است. به عبارت دیگر واحد صوت ملفوظ، واک است. به عنوان مثال کلمه دور(Dur) از سه واک D و u و r تشکیل شده است.
  • واک ها به دو دسته صامت و مصوت تقسیم می شوند.
  • صامت: واکی است که هنگام تلفظ آن گذرگاه هوا یا صوت، بسته یا تا حدی بسته می شود. بر همین اساس صامت ها به دو دسته انسدادی و انقباضی تقسیم می شوند.
  • صامت های انسدادی: هنگام تلفظ، گذرگاه هوا کاملا بسته می شود مانند پ،ب،ت،د،ک،گ،ق،ء
  • صامت های انقباضی: هنگام تلفظ، گذرگاه هوا باریک یا فشرده می شود مانند: س، ز، ژ …
  • صامت های آوایی: هنگام تلفظ تارآواها فشرده و به هم نزدیک می شوند و هوای در حال خروج آن ها را به لرزه در می آورد. مانند: د، ز، ژ …
  • صامت های بی آوا: هنگام تلفظ تارآواها شل و آزادند و هوای در حال خروج آن ها را به لرزه در نمی آورد. مانند: پ، س، ش …
  • صامت های آوایی را نرم و صامت های بی آوا را سخت می گویند. دلیل آن این است که تلفظ صامت های آوایی نسبت به صامت های بی آوا آسان تر است و به انرژی و فشار عضلانی کمتری نیاز دارد.
  • مخرج: محل تشکیل صامت را مخرج گویند. محل انسداد و انقباص صامت ها مربوط به لب ها، دندان ها، کام، زبان و لثه می باشد.

کام

کام نقش اساسی در تلفظ بسیاری از صامت ها دارد. قسمت های مختلف کام که در تلفظ حروف دخالت دارند شامل:

نرم کام که خود به زائده کوچکی به نام زبان کوچک(ملازی) متصل می شود. زبان کوچک هنگام افراشته شدن، گذرگاه هوا را بر حفره خیشوم(حفره ای که بالای سقف دهان قرار دارد و از جلو به سوراخ های بینی و از پشت به نرم کام محدود می شود) می بندد و هنگامی که فرو می افتد راه خیشوم را باز می کند.

قسمت پیشتر نرم کام را پسکام می گویند که در تلفظ ک یا گ احساس می شود. بخش پیشین کام را پیشکام و بخشی که بین این دو قرار دارد و گنبدی شکل و سخت است را میانکام گویند.

صامت ها را برحسب مخرج آن ها به لبی، لبی و دندانی، پیشکامی، میانکامی، پسکامی، ملازی و گلویی تقسیم می کنند که در تشکیل همه آن ها، به جز لبی و گلویی ، زبان دخالت دارد.

صامت های انسدادی: پ، ب، ت، د، ک، گ، ق، ء

پ، ب:

هنگام تلفظ این دو واک، لب ها به هم می چسبند و عبور هوا یا صوت برای لحظه ای کاملا متوقف می شود. هنگامی که لب ها با یک حرکت ناگهانی باز می شوند، صامت شنیده می شود , با این تفاوت که پ صامت بی آواست و نفس به صورت انفجاری و خفیف بیرون می زند، ولی ب صامت آوایی است و صوتی که در حنجره تولید شده است به گوش می رسد .

در هنگام تلفظ این دو واک، آرواره هم تا حدی باز است.

ت، د:

برای تلفظ این دو واک، نوک زبان به پشت دندان های پیشین بالا و پهلوهای آن به لثه ها فشرده می شود و گذرگاه هوا یا صوت را برای لحظه ای مسدود می سازد. در این فاصله هوا به هیچ طریقی نباید خارج شود.

به مجرد اینکه زبان را آزاد کنید در مورد صامت ت که بی آواست، هوا و در مورد صامت د که آوایی است، صوت تولید شده در حنجره خارج می شود , در هنگام تلفظ این دو واک، مانند پ و ب، آرواره تا حدی باز است.

ک، گ:

هنگام تلفظ این دو واک، قسمت پسین زبان به نرمکام می چسبد و از خروج هوا جلوگیری می کند. با رها شدن زبان و خروج هوا در مورد ک(صامت بی آوا) و خروج صوت تولید شده در حنجره در مورد گ(صامت آوایی) صامت شنیده می شود , میزان باز شدن آرواره در مورد این دو صامت اندکی بیشتر است.

نکته: هر گاه ک و گ پیش از مصوت های ای، اِ، اَ یا در انتهای کلمه و یا اگر پیش از یک صامت قرار گیرد از مخرج پسکام ادا می شود. اما اگر پیش از مصوت های آ، اُ، او قرار گیرد، مخرج آن از ملازی خواهد بود , به این معنی که در این حالت ها، مخرج آن کمی عقبتر می رود.

ء (همزه):

با باز و بسته شدن آنی چاکنای (شکاف میان تارآواها) تولید می شود. هنگامی که در ابتدای کلمه بیاید، چاکنای به طور کامل بسته می شود و لی در سایر موارد این انسداد به صورت کامل اتفاق نمی افتد و فقط باعث امتداد مصوت پیش از خودش می شود . در زبان فارسی تلفظ حرف ع و همزه یکسان است.

ق:

هنگام تلفظ این واک، ملازه(زبان کوچک) یک لحظه به به انتهای زبان می چسبد و آزاد می شود , این واک از نوع آوایی است. غ هم در فارسی مانند ق تلفظ می شود. البته گاهی هم سایشی تلفظ می شود.

صامت های انقباضی

ف،و:

در هنگام تلفظ این دو صامت ، دندان های بالایی به نرمی اما به طرز استواری به لب پایین فشار می آورند و در مورد ف(بی آوا) نفس و در مورد و(آوایی) صوت تولید شده در حنجره به کناره های لب و دندان می ساید و خارج می شود . به همین علت این دو صامت را سایشی هم می گویند , ضمنا آرواره ها نیز کمی باز است.

خ:

از اصطکاک ملازه (زبان کوچک) با انتهای پسین زبان به وجود می آید. این صامت بی آواست

ه:

واکی بی آواست که مخرج آن چاکنای است. با عبور هوا از درون تارآواها تولید می شود. اما اگر بین دو مصوت قرار گیرد کاملا آوایی می شود  مانند: آهو، ماهی. تلفظ آن با ح در زبان فارسی یکسان است .

س، ز:

به آن ها صفیری هم می گویند چون تلفظ ممتدشان صدایی شبیه صفیر ایجاد می کند.

در هنگام تلفظ آن ها، هوا(در مورد س که صامت بی آواست) یا صوت (در مورد ز که صامت آوایی است) از درون کانالی که در وسط زبان ایجاد شده است و سقف آن را پیشکام تشکیل می دهد، می گذرد , در هنگام تلفظ این دو صامت انقباضی، آرواره تقریبا بسته است. تلفظ حرف ث،ص با س و حرف ذ، ظ، ض با ز در زبان فارسی یکسان است.

ش، ژ:

این دو صامت که اولی بی آوا و دومی آوایی است، با قرار گرفتن کناره های زبان روی لثه ها و سطح فوقانی آن روی پیشکام تولید می شود. آرواره تقریبا بسته است و گرد شدن لب ها به صوت حاصل، تشدید خاصی می دهد .

ل:

هنگام ادای ل نوک زبان به پیشکام می چسبد و از خروج هوا از آن نقطه جلوگیری می کند. اما کناره های زبان پایین می آیند و اجازه می دهند که هوا به خروج خود ادامه دهد , اگر ل در پایان یک کلمه و به دنبال یک واک سخت قرار گیرد بی آوا و سایشی خواهد بود , مانند: شکل، عقل

ر:

این واک با برخورد متوالی نوک زبان به پس لثه های بالا تولید می شود.

م، ن:

واک های خیشومی در زبان فارسی اند. برای ادای م دو لب به هم می چسبند و صوت از طریق حفره خیشوم خارج می شود. تا هنگامی که لب ها از هم جدا نشوند، تلفظ واک کامل نمی شود.

برای تلفظ  ن قسمت پیشین زبان کاملا به لثه ها می چسبد. نرمکام پایین می آید و به صوت اجازه می دهد تا از خیشوم خارج شود. تلفظ این صامت نیز تا زمانی که نوک زبان از لثه جدا نشود کامل نمی شود.

نکته 1: اگر ن بین یک مصوت و صامت های ک، گ قرار گیرد دیگر مخرج آن لثه ای نیست و و به انتهای دهان (پسکام) منتقل می شود , ولی ویژگی خیشومی آن تغییری نمی کند مانند : بانگ، بانک، چنگ

نکته 2: ن و م هنگامی که در پایان کلمه و و به دنبال یک واک سخت قرار گیرند بی آوا می شوند. مانند: متن، دُگم

چ، ج:

مخرج این دو واک از فشار قسمت پیشین زبان به پیشکام حاصل می شود. چ بی آوا و ج آوایی است.

ی:

این واک با عبور صوت از مجرای دهان، درحالیکه با نزدیک شدن قسمت میانی زبان به میان کام تنگ شده است ، پدید می آید.

ی را به دلیل شباهتی که به مصوت ای دارد، نیم مصوت هم می گویند.

مصوت ها

مصوت واکی است که با تولید صوت در حنجره و عبور بلا مانع آن از گذرگاه صوت پدید می آید.به عبارت دیگر هنگام تلفظ مصوت، هیچ یک از اندام های گفتار ، گذرگاه صوت را مسدود یا تنگ نمی سازند. اما برخی از آن ها وضعیت های مختلفی به خود می گیرند که شکل مجرای دهان را تغییر می دهد و همین تغییرها علت تمایز مصوت ها از یکدیگر است .

زبان فارسی دارای شش مصوت ساده است:

اَ: قسمت پیشین زبان اندکی بالا می آید و آرواره باز می شود.

اِ: قسمت پیشین زبان نسبتا بالا می آید و آرواره نیم باز است.

اُ: قسمت عقب زبان بالا می رود و آرواره نیم باز است.

آ: قسمت عقب زبان اندکی بالا می رود و آرواره کاملا باز است.

او: قسمت عقب زبان کاملا بالا می آید و آرواره بسیار کم باز می شود , لب ها گرد می شوند و از دندان ها فاصله می گیرند و در مقایسه با اُ دایره تنگتری می سازند.

ای: قسمت پیشین زبان بالا می آید و آرواره تقریبا بسته است.

زبان فارسی دارای دو مصوت مرکب نیز می باشد:

اِی: از ترکیب دو مصوت ساده اِ و ای به وجود می آید. مانند کلمه های می، نی

اُو: این مصوت از ترکیب دو مصوت ساده اُ و او به وجود می آید. مانند کلمه نو

امتداد مصوت ها

  • سه مصوت اَ، اِ، اُ امتداد کوتاه دارند و سه مصوت آ، او، ای امتداد بلند دارند. این امتداد در خواندن شعر رعایت می شود ولی در محاوره کمتر رعایت می گردد.
  • مصوت های اَ، اِ، اُ هرگاه پیش از دو صامت متوالی قرار گیرند، کشیده ترتلفظ می شوند. مانند: مَرگ، فِکر، بُرد
  • مصوت آ اگر قبل از واک خیشومی ن قرار گیرد کوتاهتر ادا می شود. این نکته را از مقایسه دو واژه کان و کار می توان دریافت.
  • مصوت او هرگاه در پایان کلمه قرار گیرد، کوتاهتر و بازتر می شود. مانند نیرو، آهو
  • مصوت ای اگر قبل از دو صامت نهایی کلمه قرار گیرد امتداد کامل خود را حفظ می کند. مانند: رینگ. اما در موارد دیگر اندکی کوتاهتر و بازتر ادا می شود. به طور مثال امتداد آن در برخی واژه ها مثل نیابت، نیایش، خیانت بسیار کوتاه است. در ضمن این مصوت نیز اگر قبل از ن قرار گیرد کوتاه می شود. مانند این، مین در مقایسه با ایل یا بیش

تکیه

تکیه عبارت است از برجسته کردن آوایی قسمتی از کلام (معمولا هجا) نسبت به قسمت های دیگر همان کلام و یا در تقابل با کلام دیگر. به عبارت دیگر وقتی کلمه یا عبارتی را تلفظ می کنیم، همه هجاهایی که در آن هست به یک درجه از وضوح و برجستگی ادا نمی شود، بلکه یک یا چند هجا برجسته تر است.

همین برجستگی خاص یکی از اجزای کلمه در یک سلسله اصوات ملفوظ، موجب می شود حدود فواصل هجاها را تشخیص بدهیم و هر یک از کلمات جمله را جداگانه ادراک کنیم . این صفت خاص بعضی از هجاها را که موجب انفکاک اجزای کلام از یکدیگر است در فارسی تکیه کلمه یا به اختصار تکیه می نامیم .

هجا

هجاها که بنای شعر فارسی بر آن است از حیث کمیت دو نوع دارد که یکی را هجای بلند و یکی را هجای کوتاه می خوانیم.

حروف فارسی همگی ساکن و خاموشند(صامت) و با کمک حرکات یا حروف مصوت(صدادار) که عبارت از این شش علامت هستند (  َ   ِ   ُ   آ   اُ   ای)آن ها را تلفظ می کنیم .

بر اثر به هم پیوستن حروف بی صدا و صدادار هجا به وجود می آید و آن با یک جریان صوت حاصل می گردد .

هجا در زبان فارسی عبارت است از یک رشته آوایی پیوسته است که از یک واکه و یک تا سه همخوان تشکیل می یابد. منظور از رشته آوایی پیوسته آن است که اجزای سازنده هجا طی یک فرایند تولیدی بدون مکث، تولید می گردند. واکه به منزله مرکز یا هسته یا محور هجاست و همخوان در حکم حاشیه یا دامنه آن است .

قواعد تکیه در زبان فارسی: اسم و صفت

1- به طور کلی آنچه اسم در زبان فارسی داریم مانند اسم عام و اسم خاص اسم مصدر(پرورش، نکوهش) و اسم فاعلی (بران، برنده) اسم مفعول ، اسم مرکب ، همه انواع صفت جامد و مرکب و غیره، تکیه آن در آخرین هجاست , مانند کتاب ، اقیانوس ، درخت

2- اگر کلمه ای یک هجایی باشد ، چه کوتاه ، چه بلند ، چه کشیده ، خود دارای تکیه است مانند سر، گل، آب، دست، دور، ماست

3- اسم در حالت نکره یا مفرد:اضافه کردن ی در آخر اسم مانند مردی (یک مرد)، کتابی (یک کتاب)، خیابانی، کتیبه ای و مانند آن ها هیچ تغیری در تکیه هجا نخواهد داشت و تکیه در آخرین هجا خواهد بود , مانند : او مردی دانشمند بود – بیابانی بی آب و علف بر سر راهش بود – کتیبه ای با خط میخی در موزه دید

نکته1 : اگر یک و یکی به عنوان علامت نکره در ابتدای واژه قرار بگیرد ، باید بدون تکیه خوانده شود تا معنای نکره مشخص شود. اگر با تاکید خوانده شود معنای شمارش و تعداد می گیرد. مانند یکی گربه در خانه زال بود – یکی را دربند بینی مخند

نکته 2 : اگر به کلمات مختوم به های غیر ملفوظ، مصوت آ و مصورت او، یای نکره اضافه شود هم این قانون ساری و جاری است. مانند : دانایی ، پروانه ای ، افسانه ای ، شیدایی ، جادویی

4- اگر ی اضافه شده به آخر اسم حالت نسبی داشته باشد، چه مصدر و اسم مصدر باشد و چه جز آن،  محل تکیه هجا تغییر می کند، هم معنی دیگری می گیرد. در حالت نسبت تکیه به آخرین هجایی که از ترکیب حرف بی صدای انتهای واژه و ی نسبت ساخته منتقل خواهد شد , مانند زندگی ، فرزانگی ، استادی ، شاگردی

اگر اقیانوسی را به معنی یک اقیانوس بخوانید، تکیه روی اخرین هجای کلمه یعنی نوس است. اما اگر ی را به معنی ی نسبت بخوانید تکیه به سی منتقل می شود .

نکته : در مواردی که ی آخر واژه به معنای داشتن و هستی است مانند یای نکره عمل می شود. مانند: شادی به معنای شاد هستی

5- در واژه های مرکب چه اسم ، چه صفت ، چه قید ، وقتی که دو واژه با هم ترکیب می شوند ، تکیه از روی آخرین هجای کلمه اول برداشته می شود و آن دو واژه در حقیقت یک واژه خواهد شد که تکیه در آخرین هجا است. این قاعده در مورد پسوند و پیشوند هم قابل اجرا است مانند بازداشت یا خداپرست

مانند : سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند  پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ)

6- حالت ندا یا خطاب: در این حالت اسم با علامت ندا (چه در اول واژه، مثل: ای، الا، یا و … چه در آخر مثل: الف آخر) منادا می شود. در صورت نخست تکیه از هجای آخر به هجای اول منتقل می شود و به طور طبیعی هجای اول را با فشار و تاکید ادا می کنیم. مانند: الا یا ایها الساقی، ای عاشقان، آی آدم ها. اما اگر اسم توسط الف آخر منادا شود جای تکیه هجا در واژه تغییر نمی کند.

نکته: در مورد ای در ترکیب ای دوست یا ای یار و مانند آن تکیه هم روی ای و هم روی دوست می نشیند. یعنی تکیه از ای عبور می کند و اسم بعدی را هم در بر می گیرد. مانند ای خدا، ای عشق

نکته 2: اگر اسم با الف آخر منادا شود و جای تکیه را تغییر دهید معنای کلمه عوض شده و از حالت خطاب خارج می شود مانند: یارا! بهشت صحبت یاران همدم است  دیدار یار نامتناسب جهنم است

اگر تکیه را از روی مصوت آ به آخر کلمه ببرید معنی قدرت و توانایی پیدا می کند و از حالت خطابی خارج می شود.

7- در حالت اضافه: در این حالت حرف ساکنی که در آخر کلمه اول قرار دارد، با حرکت زیر یا کسره، که علامت اضافه است ترکیب می شود  هجای دیگر را می سازد (هجای میان دو کلمه) این همیشه بی تکیه است و تکیه روی هجای قبل از آن قرار می گیرد، یعنی در همان جایی که در کلمه اول، قبل از حالت اضافه قرار داشت. کلمه بعدی هم تکیه هجای خود را حفظ خواهد کرد. مانند: مداد محمد، دندان طلا، کوه دماوند، سرای دانش، خلیج فارس، دریای مازندران، با کاروان حله، مردان بزرگ تاریخ ادب ایران، هفت خوان رستم

نکته: در حالت صفت و موصوفی نیز همین قاعده برقرار است. مانند پدر مهربان، انسان فرهیخته

قواعد تکیه در زبان فارسی: فعل

1- در تمام صیغه های فعل ماضی به جز مفرد غایب، تکیه بر هجای ماقبل آخر است. مانند: شنیدم، رفتی، بردیم، سوختید، پرستیدند و در صیغه مفرد غایب تکیه روی هجای آخر است. مانند: فرمود، پرسید، شنید، آزمود، پژمرد

2-اگر بای زینت یا تاکید روی افعال بیاید، در هر شش صیغه تاکید در اول کلمه و روی حرف ب قرار می گیرد. مانند: بفرمود، بگفت، بخورد، برفتند،

3- در افعال ماضی استمراری، تکیه قوی روی حرف می قرار می گیرد. مانند: می نشست، می خوردم، می گفتند

نکته:در نثر قدیم که در به جای می استمراری، حرف ی در آخر فعل می آید،تکیه روی هجای ماقبل آخراست. مانند: گفتندی، خواستندی، نشستندی

4- در ماضی نقلی تکیه در تمام شش صیغه روی هجای آخر جزء اصلی فعل (اسم مفعول) قرار دارد. مانند: رفته ام، دیده ای، افتاده اند، گفته است

5- در ماضی بعید دو تکیه وجود دارد یکی روی هجای آخر اسم مفعول و دیگری روی هجای اول فعل معین بودن. مانند: رفته بودم،دیده بودند

6- در فعل مضارع اگر بدون حرف استمرار می استفاده شود، تکیه روی هجای آخر است ولی اگر با می نوشته شود، تکیه روی می است. نویسم، می نویسم، آورم، می آورم

7- در فعل امر اگر بدون بای امر نوشته شود، تکیه روی هجای آخر است. مانند: پسند، گریز، پذیر،گشای. و اگر به همراه بای امر استفاده شود، تکیه روی ب است. مانند: بگشای، بخور، بریز

8- در فعل نهی و یا نفی همیشه تکیه روی حرف نفی (م) و حرف نهی (ن) است. مانند: مخور، نپوش، نرو،مدار

قواعد تکیه در زبان فارسی: ضمایر

1- در حروف استفهام و ضمایر پرسشی اگر جزء که و چه به تنهایی باشد تکیه در همان جاست و اگر با جزء دیگری همراه باشد، گاه تکیه روی جزء اول یعنی همان که و چه است مانند: چرا، که را، چه کس، چقدر، چه اندازه. و گاهی تکیه روی هجای آخر است مانند کجا، کدام

2- در ضمایر مبهم هرگاه به صورت ترکیب ساده باشند، مانند: برخی، بعضی، عده ای، گروهی، پاره ای، خیلی ها و .. تکیه روی هجای ماقبل آخر است. و در ضمایر مبهم که جزءاول آن ها، همه، هر و هیچ باشد تکیه روی هجای اول یا جزء اول ترکیب است مانند: همه کس، هرسال، هیچ کس،هر که، هر چه

نکته: در ضمایر پرسشی مبهم مانند هرکسی و یا همه کس آنجا که معنای هرکسی بدهد، تکیه روی هجای اخر ترکیب است که البته در شعر کاربرد دارد. اما اگر همه کس به معنای همه افراد باشدف تکیه روی هجای اول و یا جزء اول قرار می گیرد.

مانند: هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است  عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است (سعدی)

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان  چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست (حافظ)

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست  همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت (حافظ)

3- ضمایر منفصل در حکم اسم و صفت هستند و روی هجای آخر تکیه می گیرند. مانند: من، تو، او و ما که البته تک هجایی هستند و شما، ایشان و آنها که روی هجای آخر تکیه می گیرند.

4- ضمایر متصل مفعولی حالت اضافی و متممی دارند و در حالت اضافه تکیه نمی گیرند چون جزء آخر کلمه آن ها با کسره اضافه ترکیب می شود و هجای دیگری را به وجود می آورد که بی تکیه است و تکیه به هجای ماقبل آن داده می شود. مانند: کتابت، بردشان. در مورد کتابت و ترکیب های مشابه باید دقت کرد. اگر تکیه را به هجای آخر بدهید معنای کلمه تغییر می کند

5- بیشترین اشتباهی که در رعایت جای تکیه در کلمه می شود، در ضمیر متصل ت مفرد مخاطب است.این ضمیر مانند سایر ضمایر نظیر خود، مطلقا تکیه نمی گیرد. ولی با کوچکترین اشتباه گوینده تکیه هجای قبل به ت منتقل و معنای کلمه عوض می شود. مانند بیت:

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت  که جانم در جوانی سوخت، ای جانم به قربانت

قواعد تکیه در زبان فارسی: پیشوند و پسوند

1- در تمامی ترکیب های پسوندی تکیه روی هجای آخر قرار می گیرد. مانند:پهنا، درازا، دانا، گفتار، پدیدار، گرفتار، خوراکف خندان، سالانه، نمکدان، علفزار، رخسار، دانشکده، انسانیت، بدی، خوبی،دادگر، آخرین، زرینه، سیمین و …

نکته: موارد استثنا: پسوند آ در دریغا، خوشا، شگفتا، دردا، خرما، بادا و پسوند ی اگر به معنای نکره و وحدت باشد، مانند: مرغی، کتابی، دلی و … تکیه روی هجای ماقبل آخر است.

2- پیشوند هایی که بر سر فعل می آید علاوه بر تکیه فعل، خود نیز تکیه می گیرد. مانند: درگذشت، بازداشت، برآورد ولی اگر همین افعال به معنای مصدری به کار روند مطابق قاعده تکیه در هجای آخر است. مانند: درگذشت استاد

3- اگر پیشوند بر سر اسم یا مصدر یا صفت یا بن ماضی و مضارع قرار بگیرد، جز در موارد فعلی شدن، در بقیه موارد تابع قاعده اسما خواهد بود و تکیه به هجای آخرین تعلق خواهد گرفت. مانند: بخرد، بنام، بهوش، بشکوه،بازرس، برخورد، بی دست و پا، درگذشت، درگیر، ناپدری، همکار، فراخور و …

نکته 1: بعضی از ترکیب های پیشوندی وقتی در حالت ناسزا و منادا قرار بگیرند، پیشوند آن ها تکیه بر می شود. مانند: نادان! ، نامردا! ، نااهل! ، بی معرفت! ، ورپریده! ، لامذهب!

نکته 2: در مورد منادا قرار گرفتن کلمات به ویژه در خواندن شعر، تکیه روی ای نمی گذارند و چنین رسم شده است که ای را بدون تکیه و بدون فشار ادا می کنند، ولی پس از آن را تکیه می دهند. مانند: ای خدا که تکیه بیشتر روی خ یعنی روی قسمت نخست کلمه واقع می شود. مونه دیگر ای خداوند است که که تکیه بعد از ای خواهد بود. حتی در بعضی مواقع، تکیه از هجای اول و حتی دوم هم عبور می کند. همین طور است درباره ای پروردگار، ای عزیز، ای خردمند عاقل هشیار، ای غایب از نظر، ای عاشقان، الا ای همنشین دل

نکته 3: ولی کلمه یا مانند ای نیست و خود تکیه می گیرد. مانند: یارب، یا علی و …

نکته 4: تکیه هجا در مورد الف ندا (الف آخر کلمه) که کلمه با آن منادا می شود مانند خداوندا، دلبرا، در مورد همه واژه ها یکسان نیست. مثلا در مورد خداوندا، تکیه روی هجای ون است ولی تا ابتدای هجای دا هم ادامه پیدا می کند. همین طور است در مورد واژه های پروردگارا، عزیزا، نازنینا. اما در مورد کلمه هایی مانند دلبرا یا سرورا به دو صورت عمل می شود:

الف: گاهی مانند حالت قبلی تکیه روی آخرین هجای اسم است به شرطی که معنای دیگری در زبان فارسی نداشته باشد(مانند یارا)

ب: گاهی تکیه روی اولین هجا قرار می گیرد. مانند یارا، دلبرا که تکیه روی دل است. گاهی هم از آن عبور می کند و قسمتی از هجای بعدی را هم دربر می گیرد. مانند جانا، دلا، سرورا، عاشقا. در چنین مواردی در خوانش شعر و متن، نحوه استفاده از تکیه به ذوق و سلیقه مخاطب برمی گردد به شرطی که معنای کلمه را عوض نکند.

بعد از آگاهی در مورد مخرج حروف و نحوه تلفظ آن ها و همچنین آشنایی با تکیه هجا می توانیم با خوانش متون مختلف به رفع ایرادهای تلفظی خود بپردازیم و چطور بدون لهجه صحبت کنیم را تمرین کنیم .

 

 

مهارت های فن بیان

سخنوران پیشنهاد می کند جهت یادگیری دقیق تر و عمیق تر، مطالب مرتبط با مهارت های فن بیان را به ترتیب زیر مطالعه کنید: